۹ اردیبهشت ماه، سالروز در گذشت دکتر غلامحسین صدیقی، آموزگاری بی همتا

دوشنبه, 9ام اردیبهشت, 1398
اندازه قلم متن

دکتر غلامحسین صدیقی در دادگاه نظامی پس از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ چنین گفت:« من مردی هستم که ۲۷ سال با این جثه ضعیف و بدن لاغر زحمت کشیدم و درس خواندم بعد از آن ۱۶ سال تحصیل کردم و می توانم افتخار کنم تنها استاد در رشته بخصوص خود(جامعه شناسی) در ایران هستم ولی با تمام افتخاراتی که در تمام زندگی نصیب من شده است افتخاری را بالاتر و برتر از افتخاری که خلال بیست ماه اندی همکاری با جناب آقای دکتر محمد مصدق نصیب من شد نمی دانم.»
غلامحسین صدیقی بنیانگذار و پدر رشته جامعه شناسی در ایران است. وی دوره های دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی و نیز دوره لیسانس و دکترا را در دانشگاه پاریس به پایان برد و در اسفند ۱۳۱۶ پس از دفاع از رساله دکترای خویش، بی درنگ به ایران بازگشت. در اوایل سال ۱۳۱۷ جامعه شناسی را درایران بنیان نهاد و واژه جامعه شناسی را برای این رشته برگزید.
مهمترین خدمت علمی و فرهنگی دکتر صدیقی تأسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۷ بود که در سال ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد.وی از بنیانگذاران کنگره هزاره ابوعلی سینا بود و هنگامی که کنگره در اردیبهشت ماه ۱۳۳۳در همدان تشکیل شد، وی در زندان لشکر ۲ زرهی تهران به سر می برد.
پس از روی کار آمدن دولت ملی، دکتر مصدق، در ۳۰ آذرماه ۱۳۳۰ دکتر صدیقی را به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب کرد. در خرداد ۱۳۳۱ که مصدق به منظور دفاع از حقوق ایران در برابر شکایت انگلیس به لاهه می رفت دکتر صدیقی را با حفظ سمت به نیابت نخست وزیری برگزید و در دومین کابینه ی خود سمت حساس وزارت کشور را به او سپرد که وی تا کودتا ۲۸ مرداد سمت را بر عهده داشت.
او نه اهل تزویربود و نه دچار خود بزرگ بینی، با آن همه آگاهی که از جامعه ایران داشت راه نجات ایران را در پیوستن به جبهه ملی تشخیص داد و رهبری مصدق بزرگ را پذیرفت و «با این کردار به شاگردانش عملا راه رستگاری را نشان داد.»
دکتر مصدق با کودتا سرنگون شد، صدیقی در خانه مصدق ماند و گفت«تا پایان راه با هم هستیم» به زندان محمدرضا شاه رفت، آنقدر ماند که در اثر فشار دانشمندان جامعه شناس جهان، مجبور شدند آزادش کنند. نه ندامت نامه نوشت و حشمت ادوله والاتبار را به شفاعت فرستاد.«به شاگردانش پایمردی و وفا و ثبات قدم را آموخت.»
در بحران انقلاب شاه برای قبول نخست وزیری دعوتش کرد، به شاه گفت اولا نباید از کشور خارج شود ثانیا باید سلطنت مشروطه را عملا قبول کند و به رای مردم احترام بگذاردو چون این خواسته ها مورد قبول واقع نشد، نخست وزیری را نپذیرفت. به روشنفکر ایرانی آموخت که «در بحرانها باید به عقل متکی بود نه احساس».
انقلاب ضد دیکتاتوری پیروز شد، حکومت به دست یگانه تشکیلات موجود کشور یعنی روحانیت افتاد. با شهامتی که ممکن بود به قیمت جانش تمام شود گفت من لاییک هستم، یعنی با حکومت مذهبی مخالفم.«اینگونه به همگان راستی، شجاعت و ایستادگی بر عقیده را آموخت.»
دکتر صدیقی در مصاحبه ای در روزهای انقلاب چنین می گوید: «دیکتاتوری همیشه محکوم است و فردای ایران باید روشن از آفتاب دموکراسی باشد.»
دکتر غلامحسین صدیقی در نهم اردیبهشت ۱۳۷۰،در حالی که وجودش سرشار از عشق به ایران بود، در تهران درگذشت.
زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، نصرالله شیفته، ص ۳۱۷-۳۱۸
کتاب “همه هستی ام نثار ایران” یادنامه استاد دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر پرویز ورجاوند
ره آورد-شماره ۲۷- اردیبهشت ۱۳۷۰
هفته‌نامه «امید ایران»- ۸ بهمن ۱۳۵۷


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.