جنبشی که تنها پیش پایاش را ببیند و فاقد ویزیون اخلاقی باشد، به تدریج ناچار میشود بین اخلاق و سیاست درهای غیرقابل عبور حفر کند و با پراگماتیسمی تنگنگرانه به آیندهی خود شلیک کند. بدون اخلاق سیاسی به آسانی میتوان با پول بدِ انتخابات استبدادی پول خوبِ جنبش اصلاحطلبی را از گردش انداخت
مسئلهی بد و بدتر که ابزار تبلیغاتی اکسپوزیسیونِ طرفدار رفسنجانی است، در زمان حاضر هدفی جز این ندارد که با ایجاد هراس وترساندن جامعه از بدتر، به تثبیت بد بپردازد. (من اپوزیسیون طرفدار ساختار جمهوری اسلامی را اکسپوزیسیون مینامم. توضیح بیشتر در مقالهی «انتخابات و شیدایی سیاسی»)
بر زمینهی چالش تبلیغاتی میان بد و بدتر، اخلاق سیاسی تضعیف میشود و دفاع از این یا آن کاندیدای انتخابات نقشی ضد روشنگرانه پیدا میکند. وظیفهی روشنگری این است که واقعیت هر رویداد و چهرهی نقش آفرینان آن را به مردم نشان دهد. انتخاب نهایی با مردم است. شرکت یا عدم شرکت در انتخابات جزء حقوق فردی است.
اگر رفسنجانی رئیس جمهور بشود و بتواند دورهی ریاست جمهوری خود را حتا باوجود تشنجات و اختلاقات احتمالی تا آخر بپیماید، توانسته است در برابر تغییراتی ناچیز پروسهی عقیم شدن جنبش سبز را کامل کند و جمهوری اسلامی توانسته است نشان دهد همچنان قادر است بر تنشهای درونیاش چیرگی یابد.
تغییراتی را که رفسنجانی بوجود خواهد آورد از زبان آقای زیباکلام تحلیلگر مدافع آقای رفسنجانی بشنویم: «رفسنجانی بجای زندانی کردن مخالفان، آن ها را ممنوع الخروج میکند.»
بیاعتمادی جامعه به رفسنجانی که ژرف و غیرقابل زدودن است و از تجربه وشناختی واقعی نیرو میگیرد، نشان میدهد که امید دلبستگان به این انتخابات غیرواقعی است و رفسنجانی با ذهنیت تنگ و محدود و کاملا اسلامیاش نمیتواند با تغییراتی اندک جامعهی جهانی شدهی ایران را راضی کند و به نیاز آن به تغییرات اساسی پاسخ بگوید.
دید محدود، تنگ و کاملا اسلامی –غیرملی – رفسنجانی را سخنان آقای زیبا کلام، تحلیل گر مدافع رفسنجانی، در مصاحبه با مسیح علینژاد بخوبی نشان میدهد: زیباکلام میگوید رفسنجانی برای این که نگرش ملایمتری به بهائیان پیدا کند و یا برای این که بجای نام من- در- آوردی «منافقین»، نام واقعی سازمان مجاهدین را به کار ببرد، به چهل سال وقت احتیاج دارد.
وقتی که مصلحت سیاسی روز تو را به عمل وامیدارد و به گفتار و اندیشهات شکل میدهد، این تو نیستی که عمل میکنی. ذهن خودمختار به بهای هیچ مصلحتی زیر تاثیر هراسی که از بدتر دارد به بد حقانیت نمیدهد. هنگامی که مصلحتگرایی بتواند اهداف عمومی روشنگری را حتا برای مدت معینی به سایه بیافکند، همان صفتی را بدست میآورد که بورخس به آن اعطا کرد: خورخه لوئیس بورخس در یکی از داستان هایش چنین پراگماتیسمی را پراگماتیسم بیشرمانه مینامد.
انحطاط سیاسی وقتی ژرف میشود که دادن صفت انسان به یک بهایی و طرح شعار ایرانی برای همهی ایرانیان ایدهآلهایی غیرپراتیک، مربوط به دوردست و ذهنیگرایانه تلقی شود.
حفرهای مصنوعی که بین مصلحت و شعاری مانند ایران برای همهی ایرانیان کنده میشود، زادهی انشعاب اکسپوزیسیون از اپوزیسیون است که از سر یاس و ناامیدی به ظرفیتهای ملی جامعهی ایران و چشمانداز اجتماعی آن اتخاذ شده است. به سبب این انشعاب، جنبش اصلاحطلبی دینی ماهیت روشنگرانهی خود را علیه استبداد دینی تا حد قابل توجهی از دست میدهد. به سبب این انشعاب، اصلاحطلبان از دیدن عامل اصلی رشد بیاعتباری سیاسی خود ناتوان خواهند شد. تاثیر پذیری اصلاح طلبان از آنچه که من آن را اکسپوزیسیونِ جمهوری اسلامی مینامم، آنها را از سویی از لایههای گستردهی روشنفکران آزادیخواه دور میکند و از سوی دیگر مواضعشان را به رفسنجانی نزدیکتر میکند. اکسپوزیسیون، آتِنهی جغدین چشمی است که بینایی سیاسی اصلاحطلبان را از آنها میگیرد.
جنبشی که تنها پیش پایاش را ببیند و فاقد ویزیون اخلاقی باشد، به تدریج ناچار میشود بین اخلاق و سیاست درهای غیرقابل عبور حفر کند و با پراگماتیسمی تنگنگرانه به آیندهی خود شلیک کند. بدون اخلاق سیاسی به آسانی میتوان با پول بدِ انتخابات استبدادی پول خوبِ جنبش اصلاحطلبی را از گردش انداخت.
ناصر کاخساز
http://hadewasat.com/
از: گویا