منیر طه: برای ساقه‌های سبز

جمعه, 15ام آذر, 1398
اندازه قلم متن

واویلا

آتش به دشتِ گندم افتادست

واویلا

خونِ شقایق در خُم افتادست

واویلا

تیغِ هِلال داس و یال و بالِ خرمن‌کوب

با مردمِ نامردم افتادست

واویلا

دیدی چه بی رحمانه می‌روبد برونش را

دیدی چسان خصمانه می‌کوبد درونش را

دیدی چه آسان می‌درد پیراهنِ گل را

می‌درّد و می‌افشرد اینمایه خونش را

بنگر غریوِ ساقه‌های سبزِ گلگون را

بنگر تو عصیان و هَرای نایِ پرخون را

گویی گلوگاهش به نیش کژدم افتادست

اندام تُردش زیر نعلین ِسُم افتادست

واویلا

دیدی هراس خفته در چشمِ حبیبان را

دیدی هرای و وایِ پایِ بی‌رکیبان را

گمگشتگانِ روی دریا را و صحرا را

دیدی نصیبِ سینه سوزِ بی‌نصیبان را

سرخ است صحرا، بوی خون می‌آید از دریا

هرگز نخُسبد خون که بیدار است در رگها

فریاد گمنامان مپنداری گُم افتادست

واویلا

ای آشیان بی پناهِ خسته و رنجور

ای بر در و بامت خزیده نعشِ جغدِ کور

دیری نپاید طعمۀ کفتار می‌گردد

پایش لب گور است و جانش بر لب تنبور


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.