تظاهرات فلسطینی ها علیه معامله قرن ادامه دارد. عکس از: AFP
وحدت و همبستگی اخیر میان گروههای فلسطینی، به معنای شکست معامله قرن است
چند روز پیش در یک کنفرانس خبری در کاخ سفید، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده از طرح صلح خاورمیانه موسوم به «معامله قرن» رونمایی کرد. در این کنفرانس که بنیامین نتنیاهو، نخست وزیر اسرائیل همراه با گروهی از مقامات حکومت اسرائیل و شماری از حامیان اسرائیل، به عنوان مهمان حضور یافته بودند، جرد کوشنر، داماد و مشاور ترامپ، به شرح جزئیات طرح پرداخت.
اما مفاد معامله قرن نه با واقعیتهای موجود همخوانی دارد و نه راهی به سوی حقیقت برده است؛ بر مبنای این طرح، دونالد ترامپ در غیاب صاحبان اصلی قضیه یعنی فلسطینیها، اکثریت کرانه غربی رود اردن را با شهرک های یهودی نشین به اضافه قدس به عنوان پایتخت یکپارچه اسرائیل، به دولت اسرائیل هدیه داد.
خدمتی که رئیس جمهور آمریکا به اسرائیل انجام داد، اسرائیلیها حتی در خواب هم نمی توانستند آن را ببینند. ترامپ با این اقدام بزرگترین آرزوی نتیاهو را که در آغاز دهه ۹۰ قرن گذشته و در پی «توافقات اسلو»، اعلام کرده بود، برآورده ساخت.
رونمایی از معامله قرن، دستاورد بزرگی برای ترامپ و نتیاهو از نگاه اسرائیلیها و طرفداران ایشان در آمریکا، محسوب میشود؛ نتیاهو میخواهد با این دستآورد خود را از تهمت فساد و محاکمه رهانیده و پیروزی اش را در انتخابات ماه آینده در اسرائیل، تضمین کند. ترامپ نیز قصد دارد با این اقدام کمک یهودیان و پروتستانهای انجیلی طرفدار سرسخت اسرائیل در آمریکا را به دست آورده و خود را از خطر برکناری دور کرده و برای رقابات در انتخابات آینده، آماده کند.
اما پیش از این که از آمریکا و اسرائیل شکوه سردهیم، باید اذعان کنیم که از آغاز هزاره دوم و درگذشت یاسر عرفات، نخستین رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، توجه به مشکل فلسطین چه در سطح جهان عرب و چه در سطح بین المللی، کاهش قابل توجهی داشته است.
بزرگترین ضربه به قضیه فلسطین، کودتای هوداران ایران و اخوان المسلمین بر ضد حکومت خودگردان، در غزه بود. این کودتا که توسط حماس در بهار ۲۰۰۷ اتفاق افتاد، سرآغاز مداخلات ایران و اخوان را در منطقه رقم زد و در نتیجه آن اسرائیل به لبنان حمله کرده و زیرساختهای لبنان را ویران و صدها نفر از غیرنظامیان را به قتل رساند. پس از حمله اسرائیل به لبنان، قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت صادر شد که بر مبنای آن تأمین امنیت مرزهای لبنان با اسرائیل به ارتش لبنان و نیروهای بین المللی سپرده شد.
پس از کودتای غزه که صف فلسطینیها را دو پاره کرد، تحرکات محور ایران در کرانه شرقی مدیترانه نیز افزایش یافت. چنانچه اندکی بعد، سازمانی زیر نام «فتح الاسلام» به فرماندهی یکی از عوامل اطلاعات رژیم سوریه، اردوگاه فلسطینیان در نهر البارد در شمال لبنان را تصرف کرده در صدد پیشروی به سوی طرابلس گردید که خنثی کردن آن توسط ارتش لبنان، قربانی های زیادی برجای گذاشت.
تحلیلهای ناظران می رساند که ماجرای طرابلس با کودتای غزه بی ارتباط نبوده و سر رشته هر دوی آنها به تهران وصل بوده است تا درآمدی باشد برای تحولات سالهای بعدی.
پس از ظهور بهار عربی و روی صحنه آمدن اخوان المسلمین در تونس و به قدرت رسیدن آنان در مصر، اخوانیهای غزه جایگاه ویژهای در مصر یافتند. در عراق و سوریه هم هوادارانشان، فرماندهی جهاد را بر عهده گرفتند تا در واکنش به آنها مجاهدان دیگر و از مذهب دیگر، وارد میدان گردند.
اینجا بود که شبه نظامیان ساخته ایران از افغانستان و لبنان به فرماندهی سپاه قدس، در عراق و سوریه سرازیر شدند و با شعارهای مذهبی و زیر نام جنگ با تروریسم، جوی خون جاری کردند و منطقه را در نا امنی، چند پارگی و بدبختی فرو بردند.
به این ترتیب، شرق جهان عرب از شط العرب تا مدیترانه و از تائوروس تا یمن، به میدان جنگ با مشارکت دو قطب اسلام سیاسی، یعنی ایران خامنهای و ترکیه اردوغان، تبدیل گردید.
در چنین وضعیتی بود که توجه به مشکل فلسطین به پایینترین نقطه خود رسید و اسرائیل توانست با آزادی کامل و با تکیه بر همپیمان اصلیاش آمریکا و همپیمان میدانی جدیدش روسیه، در جهت تحقق اهداف خود کار و فعالیت کند.
قابل توجه است که علی رغم اینکه اسرائیل تا کنون صدها بار مواضع ایران در سوریه و عراق را هدف قرار داده، اما ایران هیچگونه واکنشی در برابر آن نشان نداده است.
ایران در حالیکه فعالیت های ویرانگرانه خود را در اراضی سوریه، عراق، لبنان و یمن ادامه میدهد، در واکنش به ضربات اسرائیل به ایراد سخنرانیهای آتشین در آزادی قدس، اکتفا می کند.
رژیم ایران، حقوق ملتهای عرب را زیرپا گذاشته و با مداخلات توسعه طلبانه خود امنیت و ثبات کشورهای عربی را به خطر انداخته است، اما با وجود آن همه شعارهای «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر آمریکا» و علی رغم آن همه سخنرانیهای تند و آتشین بر ضد اسرائیل، تا هنوز نه تنها یک گلوله بر ضد اسرائیل شلیک نکرده بلکه هر اقدامی که انجام داده است به سود اسرائیل بوده است.
اما جای تأسف است که با وجود آن، برخی از جهتهای فلسطینی، تا هنوز دنباله رو سیاست های ایران بوده و توجهی به منافع ملت فلسطین و آینده فلسطین ندارند.
در چنین وضعیت اسفبار و نومید کننده، چه انتظاری میتوان از ترامپ رئیس جمهور آمریکا داشت؟ اختلاف عمیق موجود میان ایران و کشورهای عربی است که به ترامپ جرأت داده تا فکر کند که میتواند یک بحران صد ساله را با طرح معامله قرنش حل کند.
اما ترامپ باید بداند که واقعیتها با طرح وی سازگاری ندارد. درست است که به خاطر سیاستهای مداخلهگرانه و توسعه طلبانه ایران، ترامپ از احترام زیادی در میان بسیاری از رهبران عرب برخوردار است ، اما این چنین تکروانه فلسطین را به نتنیاهو بخشیدن، نه تنها در میان عربها و فلسطینیها، قابل پذیرش نبود، بلکه در عرصه بین المللی هم کسی به آن روی خوش نشان نداد.
چنان چه اروپاییها، تا هنوز از راه حل دو کشور، دفاع میکنند و خود را متعهد به فیصلهها و قطعنامههای بین المللی متعلق به خاورمیانه میدانند. موضع روسیه هم شبیه به موضع اروپاییها است. چنانچه رئیس جمهور پوتین شخصا به محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، ابلاغ کرد که وی طرفدار ایجاد کشوری برای فلسطینیها است که پایتخت آن قدس باشد. البته به صراحت می توان گفت که اکثریت قاطع کشورهای جهان از جمله کشورهای عربی هم همین موضع را دارند.
با وجودی که بسیاری از کشورهای عربی طرفدار روابط خوب با رئیس جمهور آمریکا میباشند، اما در نشست اخیر وزرای خارجه عرب در قاهره، کشورهای عربی به صورت متحدانه معامله قرن را رد کردند و تعهد خو را به طرح صلح عربی ۲۰۰۲ ابراز داشتند.
از آنجا که موضع کشورهای عربی و جامعه بین المللی، مبتنی بر حق و عدالت است، میتوان به آن خوشبین بود، اما عامل اساسی و سرنوشت ساز، موضع خود فلسطینی ها است. شکی وجود ندارد که سالها اختلاف، دشمنی و جنگ، موضع فلسطینیها را تا حد زیادی تضعیف کرده است، اما اقدام اخیر رهبران فلسطینی برای اتحاد و یکپارچگی، دستآورد بزرگ و بیسابقهای است که میتواند ما را به آینده فلسطین امید وار کند.
اکنون با اتحاد و یکپارچگی گروههای فلسطینی، میتوان گفت که معامله قرن مرده است و حتی اگر زنده هم بماند، بی تردید محکوم به شکست و ناکامی خواهد بود.
از: ایندیپندنت