ماهنامه خط صلح – «هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و مستحق محدودیت معقول ساعات کار و مرخصیهای ادواری، با اخذ حقوق است.» ماده ۲۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر
تفریح و شادابی، از جمله مفاهیم مدرن برای انسان امروزی است. این دو فاکتور همچنین از جمله ارکان «حق بر سلامتی» است که از اصول اولیه حقوق بشر و حقوق شهروندی به حساب میآید. حق بر سلامتی در جهان امروز بسیار ضروری قلمداد میشود و میزان کیفیت و سبک زندگی شهروندان یک جامعه، رابطه مستقیمی با حق بر سلامتی دارد.
گرانی، تورم، بیکاری، فقر، مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی، فساد گسترده در تمامی سطوح حاکمیت که به سطح جامعه نیز گسترش یافته، شیوع گسترده ویروس کرونا، مشکلات محیطزیستی، فقدان آزادیهای سیاسی و مدنی، نارضایتی عمومی و مسائلی از این دست، در صدر اخبار روزمره ایران و دغدغههای شهروندان قرار دارد.
حال با وجود چنین شرایطی که دولت و حاکمیت نه ارادهای برای سر و سامان دادن به آن دارد و نه اساسا در زمرهی دغدغههایش قرار دارد، باید دید جامعه آسیبدیده ایران و شهروندانی که با کوهی از چالشها و مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، تا چه اندازه از وجود تفریح و شادابی در سطح جامعه برخوردارند و بسترهای آن تا چه اندازه برای شهروندان فراهم شده است و نیز فقدان آن چه آسیبهایی به همراه دارد. همچنین به نقش و اهمیت این دو فاکتور مهم در بالا بردن سطح کیفیت شهروندان، به خصوص کودکان، نوجوانان و جوانان چیست؟
در رتبهبندی جهانی سازمان گلوبال فایننس در سال ۲۰۲۰ پیرامون سنجش میزان شادی در کشورهای مختلف جهان، در میان ۱۵۳ کشور ایران در رتبه ۱۱۸ قرار دارد و این نشان میدهد میزان شادابی در میان جامعه ایران به شدت پایین است. همچنین در رتبه بندی سازمان جهانی بهداشت در همین زمینه نیز ایران در رتبه ۱۱۴ قرار دارد.
در شهری مانند تهران به عنوان پایتخت با جمعیتی چند میلیونی، روزانه دستکم ۲۰۰ نزاع خیابانی روی میدهد. نمونه واضح و آشکار از پایین بودن آستانه تحمل شهروندان در قبال یکدیگر که عوامل متعددی درآن دخیل هستند، چرا که روان رنجور شهروند ایرانی از آرامش روان و خاطر نه تنها برخوردار نیست، بلکه در شرایط این روزهای کشور از یک سو باید برای تامین نیازهای زندگی با انبوهی از مشکلات مواجهه شود از سوی دیگر مجال و امکان برای استراحت، تفریح و آرامش وجود ندارد. روندی که در موارد متعددی نیز به بزهکاری علیالخصوص در میان جوانان ختم میشود.
به همه این موارد باید افزایش بالای مصرف مواد مخدر، مخصوصا در میان قشر جوان را نیز افزود. ناصر اصلانی، معاون مقابله با عرضه و امور بینالملل ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز ۲۷ مهر سال گذشته، در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «۲ میلیون و ۸۰۸ هزار معتاد مستمر و یک میلیون ۶۰۰ هزار مصرف کننده تفننی در کشور وجود دارد.»
اگر آمار غیر رسمی رقمی بسیار بیشتر از این به نمایش میگذارد، اما در حقیقت زنگ خطر نشاط اجتماعی در جامعه ایران به صدا درآمده است. چرا افزایش اعتیاد در جامعه، گرایش جوانان به سمت بزهکاری و مواردی از این دست، در رابطه مستقیم با فقر و فقدان تفریح و شادابی در جامعه است. جامعهای دامنگیر تورم، نابسامانی اقتصادی و فقر شدید است، از روند فراهم آمدن فضایی مناسب با امکانات خوب برای شهروندان که امکان تفریح و شادابی را در کنار زندگی اجتماعی پویا فراهم آورد، دور میشود.
در این میان حاکمیت جمهوری اسلامی نیز به خصوصیترین حریم شهروندان ورود کرده و عرصه را بر آنها چنان تنگ کرده که در این شرایط اسفبار، جوانان حتی برای رهایی چند ساعته از مشکلاتی که اطرافشان را احاطه کرده، امکان برگزاری یک مهمانی و دورهمی معمولی که در همه جای جهان مرسوم است را بدون هراس از بازداشت و هجوم نیروهای انتظامی ندارند. جوانانی که در فصل گرم تابستان به دلیل آب بازی در پارک بازداشت و به زندان محکوم میشوند، از اساسیترین حقوق انسانی و شهروندی خود محروم هستند و نتیجه آن جز سرخوردگی فردی و اجتماعی نخواهد بود که خروجی آن چندان چشمانداز روشنی ندارد.
محمد اسماعیل سعیدی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس دهم، شهریورماه ۹۷ در گفتوگو با خبرگزاری خانه ملت گفته بود هر خانوار ایرانی تنها ۲ درصد از از سبد خانوار را میتواند به تفریح و شادی در «جامعه جوان ایران» اختصاص دهد و این موضوع را بسیار ناگوار و نگرانکننده خوانده بود. او ضمن این که تاکید کرده بود این رقم باید به صورت نجومی افزایش یابد، گفته بود: «در طول ۴۰ سال گذشته ثابت شده رفتارها و تصمیمات جزیرهای با موازیکاری راه به جایی نمیبرد بنابراین دستگاهها باید به انسجام و هماهنگی و زبان مصالحه برسند تا شادی و نشاط در جامعه گسترش یابد».
این عضو سابق کمیسیون فرهنگی مجلس صدای زنگ خطر به صدای درآمده فقدان تفریح و نشاط در جامعه را شنیده بود و نسبت به آن هشدار داد.
از بودجه کل کشور، تنها شش درصد به بخش فرهنگ اختصاص دارد که آن هم به سازمانهای فرهنگی نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت ورزش و جوانان، صداوسیما، حوزههای علمیه، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و بسیاری دیگر از سازمانها، نهادها و امکان مذهبی اختصاص داده میشود و به گفته محمد اسماعیل سعیدی درصد یا صدم درصد بسیار ناچیزی از بودجه و انرژی برای مسائل تفریحی و شادی مردم باقی میماند.
در حقیقت نشاط اجتماعی، از مهمترین فاکتورهای حیاتی برای زیست بشر است و به عنوان ضروریترین خواستههای فطری و نیازهای روانی انسانها به شمار میرود و به دلیل این که همواره با خرسندی، خوشبینی و امید و اعتماد همراه است، میتواند به عنوان یک کاتالیزور، نقش شتابدهندهای در فرایند توسعه یک جامعه داشته باشد.
نشاط اجتماعی را باید به درستی موتور محرک «توسعه پایدار» به شمار آورد. رابرت مرتون از نظریهپردازان کلاسیک جامعهشناسی، جامعه را متشکل از دو جزء اصلی میداند که در حالت عادی میان آنها هماهنگی و انسجام وجود دارد: از نظر او جامعه متعادل جامعهای است که در آن میان عناصر جامعه یعنی اهداف نهادی شده از یکسو و وسایل نهادی شده از سوی دیگر تعادل برقرار باشد. در حقیقت اگر در یک جامعه تناسبی میان تبلیغ و ترویج اهداف اجتماعی با وسایل مشروع دسترسی به این اهداف وجود داشته باشد، اکثر افراد خود را موفق ارزیابی کرده و قادرند اهداف مورد نظر را که از طرق مختلف در معرض آن قرار میگیرند، دنبال کنند.
بحرانهای اقتصادی موجب کاهش درآمدها، فقر، بیکاری و نابسامانی خانوادهها میشود و خود انگیزهای است که افراد را به سوی جرایم و تخلف از مقرّرات اجتماعی سوق میدهد، عدم امکان فراهمسازی وسایل تفریحات و پر نمودن اوقات فراغت و ناتوانی خانوادهها برای محافظت فرزندان در جامعهای ناسالم، همگی به نوعی با فقر و تهیدستی خانوادهها ارتباط دارد.
اما در جامعه ایران، چشمانداز شفاف و روشنی از اهداف اجتماعی در راستای تامین نیازهای شهروندان جامعه وجود ندارد و به تبع آن تبلیغ و ترویج اهداف اجتماعی در حقیقت تبلیغ و ترویج اهداف حاکمیت است و فاصله زیادی را ایجاد زندگی اجتماعی شهروندان که باید همراه با امکان تفریح و شادابی باشد، دارد.
در حقیقت اگر تبلیغ و ترویج اهـداف اجتماعی به مراتب فـراتر از امکانات لازم برای تحقق آن اهـداف باشد و یا غیرمرتبط، بسیاری از افـراد آن جامعه خود را شکستخـورده ارزیابی میکنند، موضوعی که در بستر جامعه آشکارا به چشم میخورد. زیرا دسترسی به آن اهداف با ظرفیتهای موجود جامعه جز برای معدودی از افراد امکانپذیر نیست. با این وصف ما با جامعهای روبهرو میشویم که دچار سوء یکپارچگی است و در این جامعه طبیعتاً مقررات و هنجارها سست میشود و خطر نابسامانی رو به ازدیاد، جامعه را تهدید میکند.
از نظر مرتون در شرایط سوء یکپارچگی چهار نوع مسئله اجتماعی اتفاق میافتد که یکی از آن مسائل، مسئله انزواطلبی و گریز از جامعه است. در جامعه ایران انزواطلبی که یکی از دلایلش علاوه بر نبود یکپارچگی، فقدان تفریح و شادابی است که خود را به اشکالی چون گرایش به اعتیاد، سرخوردگی اجتماعی، افزایش بزهکاری و مواردی از این دست نشان میدهد.
افراد در شرایطی که دسترسی به اهداف اجتماعی را ناممکن ارزیابی میکنند، ممکن است جامعه را ترک گویند. البته یک نوع ترک جامعه، مهاجرت از آن جامعه است که بسیاری از ایرانیان سعی دارند از کشور خارج شوند و رسیدن به اهدافشان را در جای دیگری جستجو کنند و نوع رایجتر آن گوشهگیری و عزلتگزینی سالم یا ناسالم است.
روش ناسالم آن به طور مشخص گرایش مصرف موادمخدر و بزهکاری است. به هر حال افسردگی، دلمردگی، یأس و نومیدی از نشانههای شرایط اجتماعیای است که افراد آن دست از تلاش و کوشش در جهت سازندگی و رشد و توسعه فردی و اجتماعی شستهاند. فقدان شادی و نشاط در چنین جامعهای به دلیل شکست و ناکامی افراد زیادی است که برای آنان امکان دسترسی به اهداف اجتماعی بر اساس امکانات موجود در جامعه فراهم نیست. بدیهی است گرایش شدید جامعه به اعتیاد و موادمخدر از یکسو و روحیه یأس و نومیدی نسبت به آینده شغلی و اجتماعی زمینههای لازم برای افسردگی و فقدان شادی و نشاط فراهم آورده است.
در ماههای گذشته شیوع گسترده ویروس کرونا در ایران، بر شدت این وضعیت افزوده است. بسیاری از مشاغل بین رفتند، وضعیت اقتصادی به مراتب بدتر شد و ناامیدی از دولت برای رسیدگی به این وضعیت، مردم را هر چه بیشتر به ناامیدی واداشت.
در حقیقت پیامدهای فقدان تفریح و شادابی که بالاتر از نظر گذشت، در دوران کرونا مضاعف شده و با نگاهی اجمالی به آمارها در حوزههای مختلف، میتوان به این موضوع پی برد.
از: هرانا