حامد آئینه وند*
- ملاک ارزیابی و راستی آزمایی سخن و ادعای افراد در جریان زندگی اجتماعی و تعاملاتی که در جامعه با یکدیگر داریم دو مولفه کلیدی است. یکی ظاهر افراد و دیگری سابقه آنان. منظور از ظاهر همان وجههِ عمومی است که افراد با آن درجامعه حضور دارند و این ظاهر می تواند شامل پیش پا افتاده ترین صورت آن شامل نوع پوشش و آرایش باشد تا القاب اجتماعی که خود را با آن به جامعه معرفی می کنند مانند پزشک، جامعه شناس، اقتصاد دان، حقوق دان، روزنامه نگار، معلم و… سابقه هم ناظر به گذشته قابل شناسایی و ارزیابی کارنامه زندگی انسان هاست که در جوامع مدرن بخشی شامل سوء پیشینه کیفری است که حکومتها در تدوین آن نقش اساسی دارند و بخشی هم متوجه بافت خانوادگی است که فرد درآن رشد یافته که این هم شامل ثروت، موقعیت اجتماعی، تحصیلات و.. می شود.
بنابر این اگر کسی را مشغول منازعه در خیابان با به کار گیری الفاظ رکیک مشاهده کردیم و این فرد درادامه خودش را مهندس، دکتر یا معلم و..معرفی کرد طبیعی است که جای تردید فراوانی بری پذیرش شخصیت این فرد با القاب ادعایی برای جامعه باز می شود. به همین سیاق اگر کسی خودش را مدافع حقوق حیوانات خواند و بعد فیلم حیوان آزاری از او درآمد طبعا نباید به آن ادعا توجهی نمود یا اگر فردی خودش را فعال مدنی خواند و بعد کاشف به عمل آمد که در جریان بگو مگوی زناشویی همسرش را به قصد کشت زده و روانه بیمارستان کرده در سلامت روانی اش هم شک می کنیم تابرسد به بررسی ادعاهای دیگرش.. نتیجه آنکه بین ادعای افراد و رفتار آنها در تطابق با “ارزشهای جهان شمول اخلاقی” باید تناسب وجود داشته باشد. اگر این تناسب وجود داشت ادعا مسموع است اگر نبود هیچ ادعایی قابل پذیرش نخواهد بود.در شرایطی که بحث رابطه” قدرت” میان انسانها ضعیف است و “آزادی انتخاب” به طور طبیعی میان شهروندان فراهم است آنچه بیش از هر چیز وجه همت افراد برای جلب اعتماد عمومی قرار دارد پرهیز از هرگونه اقدامی است که اعتبار آنها را خدشه دار کند. به همین جهت افرادی که قصد دارند ذیل برند فعال سیاسی، سلبریتی، روزنامه نگار و… منافع عمومی را نمایندگی کنند باید دارای ویژگی های اخلاقی و فکری خاصی باشند و علاوه برآنکه از اصول مسلم اخلاقی در زندگی شخصی پیروی می کنند هر گز نباید مرتکب دروغ گویی، یا رفتارهای ناهنجار بشوند و ضمنا باید مروج ارزشهایی باشند که برای زندگی اجتماعی بهینه در سطح جهانی مورد تائید هستند. آنچه گفته شد خارج از اختلاف نظرات سیاسی- فکری است. در صورتی که یک سلبریتی، روشنفکر یا فعال سیاسی مرتکب رفتاری شد که در سطح جهانی خلاف یا ناهنجار محسوب می شود به شکل طبیعی باید انتظار افت شدید و سریع محبوبیت و اعتبار خود را داشته باشد و ممکن است نه تنها هواداران خود را از دست بدهد، چه بسا آنان را علیه خود ببیند.
۲-آنچه در خصوص روابط اجتماعی افرادی که رابطه قدرت میان آنها وجود ندارد گفته شد و تاکید کردیم مسموع نبودن ادعاها در زمانی که تباین میان گفتار و عملکرد وجود داشته باشد این تباین، بانی از دست رفتن اعتبار افراد می شود، و قتی این تضاد و تباین وارد بالاترین سطوح روابط هژمونیک یعنی روابط قدرت می شود ضرایبی صعودی می یابد. همان گونه که می دانیم ویژگی دولت مدرن انحصار به کار گیری زور مشروع است. مادامی که ” زور مشروع” در قالب برخورد باتهدیدات واقعی امنیتی برای جامعه باشد افراد نه تنها فرامین حکومتها را می- پذیرند بلکه در اجرای بی نقص و کامل آن در میان لایه های مختلف اجتماعی مشارکت هم دلانه خواهند داشت. هم چنانکه مردم در معرفی دزد به پلیس همکاری می کنند اما در برابر برخورد با فرد بی یا شل حجاب مقاومت دارند.در ماجرای کرونا سوال اساسی این است که چرا صدای حاکمیت در خصوص پرهیز از تردد درون شهری و برون شهری و پرهیز از تجمعات و مهمانی ها و.. به درستی شنیده نمی شود و چرا مردم این صدا را جدی نمی گیرند؟ به ویژه اینکه صاحب این صدا، وزیر بهداشت کابینه است که در همه جهان پستی تخصی و غیر سیاسی است ودیگر اینکه این صدا منحصر به ایران نیست و تقریبا در همه جهان شنیده می شود. پاسخ اولیه این است که سرمایه اجتماعی حکومت به دلیل تباین بین ادعا و رفتار که صورت ساده تر آن به مفهوم دروغ گویی و خلاف گویی حکومت به مردم است به شدت کاهش یافته و در نتجه آن، صدای حکومت یا شنیده نمی شود یا واژگونه شنیده می شود یا اگر شنیده می شود لایه های مختلفی از مردم آن را “بزرگ نمایی” یا “کوچک نمایی” می کنند ودر نتیجه عدم همبستگی کامل میان مردم و حکومت، دست یابی به هدفی که اینجا کاهش مرگ و میر بر اثر ابتلا به کروناست محقق نمی شود.
۳-افت شدید سرمایه اجتماعی حکومت، طبعا میزان نفوذ اجتماعی فرامین آن را کاهش داده اما بی تردید شنیده نشدن صدای حاکمیت منحصر به این مساله نیست و دارای ابعاد متعدد دیگری نیز هست. از حقوق آغاز می کنم، بر خلاف تصور عامه، حقوق تنها آن چیزی نیست که حقوق دانان از آن صحبت می کنند بلکه مفهوم آن از مفهوم فرهنگ کلی حاکم بر جامعه جدا نیست و فرهنگ نیز عبارت از مجموع الگوهای رفتاری و فکری یک جامعه است که اعضای آن موظف به انطباق خود با این الگو ها هستند. شکل پذیری رفتار داخل این الگوهاست که به کنش آدمی در جامعه خاص معنی می دهد. قانون در رابطه با تعهد معنا پیدا می کند. یعنی تعهد افراد در سر سپردن به قانون X، نیز قبل از اینکه بتواند به ضرب زور و داغ و درفش بر مردم حاکم شود ” در مردم ” ایجاد می گردد و زمانی که ازدل روابط متقابل مردم بجوشد خود موثر ترین ضامن اجرای آن خواهد بود. دومین ضامن اجرای آن خود فرد است، فردی که به صورت خلاق در خلق روابط اجتماعی سهیم بوده و دریک نظام آموزشی باز و عملیاتی پرورش یافته است نه نظام آموزشی ایدئو لوژیک ایران که همواره ” معلم محور” و ” حافظه محور” بوده و به “خلاقیت و کار جمعی” بی اعتنا بوده است. آخرین ضمانت اجرای قانون و کم اثر ترین آن اجبار دولتی یعنی دادگاه، زندان، پلیس و… است. در کشورهایی که امنیت اجتماعی به معنای و سیع کلمه از متن و بطن روابط اجتماعی جامعه شکل گرفته است خود افرادند که به جای پلیس اجرای آن را تضمین می کنند. به عکس در کشورهایی که امنیت به معنای مورد اشاره وجود ندارد و آن را بیشتر امنیتی و نظامی تلقی می کنند وضع به گونه دیگری است. یعنی نا امنی اجتماعی روح حاکم بر شکل قانون دولتی را مخدوش کرده و آن را می شکند و اولین شکنندگان آن نیز خود مردم هستند. در اینگونه جوامع روابط اجتماعی اولین عاملی است که خود برای فرار از قانون زمینه چینی کرده و امکاناتی را فراهم می کند. مردم نیز علاوه بر اینکه شرمنده نمی شوند آن را نوعی زرنگی نیز تلقی می کنند.
۴-بخش قابل توجهی از مردم تصور می کنند اقدامات حکومت برای مقابله با شیوع ویروس کرونا که دربرگیرنده تعطیلی مدارس، دانشگاه ها، مراکز تفریحی، مذهبی و.. است نه به خاطر حفظ جان و سلامت مردم بلکه برای جلو گیری از شماتت جامعه جهانی، ندادن بهانه به دست مخالفان نظام برای تهییج افکار عمومی که دست خود را پر تر کنند و رهایی از فشار سیاسی بی توجهی به سلامت عمومی است. به همین دلیل است که بخش قابل توجهی از مردم تعطیلی ها را فرصت تلقی کرده و خیلی ها به جاده زدند و در واقع خطر را جدی نگرفتند.علت هم این است که در موارد متعدد حاکمیت نشان داده عملا در مسیر منافع عمومی حرکت نکرده است.مطابق شنیده های معتبر، تلفات کرونا در ایران دست کم ۲٫۵ برابر آمار رسمی است و برآورد مراکز پژوهشی تا ۵ برابر آمار رسمی را هم تخمین می زند.اما چرا باز بی توجهی می شود؟ در کشوری که سالانه چیزی حدود ۲۰ هزار نفر از جمعیت آن به تعبیر زیبای احمد زید آبادی در کشتاری خاموش در جاده ها از بین می روند که چندین برابر تلفات انتفاضه فلسطین است و سالانه حدود ۲۰۰ هزار نفر از نخبگان آن که عموما به کشور باز نمی گردند از ایران مهاجرت می کنند و کم از مرگ برای منافع عمومی ندارد، مشخص است “انسان و جانش ” ارزشمند نیست.
در چنین جامعه ای طبعا باور به اینکه اقدامات تامینی حکومت در ماجرای کرونا برای حفاظت از جان مردم است کمتر قابل باور می نماید.وقتی یک نظام سیاسی برای بقای خود ملزومات زندگی جمعی را از مردم خویش دریغ کند و به شکل عریان از استاندارهای دوگانه پیروی کند ( به عنوان نمونه شبکه های اجتماعی را در عین حضور خودش در آنها فیلتر کرده است، یا به رغم توصیه به عدم برگزاری هر گونه گردهم آیی، مراسم عزادری محرم را برگزار کرد ) بدیهی است که هر گونه اقدام آن که متضمن محرومیت و محدودیت برای جریان عادی زندگی باشد با تفسیر هایی روبه رو می شود که منافع حیاتی حاکمیت در آن دیده و پنهان شده است. وقتی نظام سیاسی مستقر در ایران در جریان اعتراضات وسیع آبان گذشته اینترنت کل کشور را قریب به سه هفته قطع کرد کمتر کسی پذیرفت که این اقدام برای حفظ منافع عمومی صورت گرفت حالا هم که کرو نا در ایران فراگیر شده است مردم تصور می کنند اقدامات تامینی حاکمیت صرفا برای رهایی از فشارهای سیاسی – اجتماعی است.
۵-مساله اصلی در سیاست مساله ترجیح است نه توضیح. به عبارت دیگر مردم درست یا غلط تصور می کنند اقدامات تامینی حاکمیت در ارتباط با برقراری محدودیتها نه سیاستی توضیحی بر مبنای رویکردی علمی در راستای کاهش تلفات ناشی از ابتلا به کرونا بدون اعلام وضعیت فوق العاده که با کوچکترین تحرک اعتراضی اجتماعی همیشه اعمال و برخی اوقات اعلام می شود، بلکه سیاستی ترجیحی برای رهایی از فشار سیاسی مخالفانی است که دست پری از خلاف گویی، انواع و اقسام پنهان کاری و رفتارهای منطبق بر استاندارهای دوگانه در نظام سیاسی دارند. البته در پایان باید تاکید کنم باور عمومی به غاز بودن مرغ همسایه و فقدان درک علمی نسبت به خطرناکی ویروس و انتقال نسبتا سریع آن و پناه بردن به خرافات و درک سطحی از علم بی چون و چرای پزشکی در انجام رفتارهای پر خطر بی تاثیر نیست اما، “ناشنوایی عمومی، اعتراض همگانی” که شاهدیم ریشه اش در حکمرانی غلط است.
در حالی که مردم صدای حکومت را نمی شنوند در عین حال اما اعتراض شدیدی به عملکرد آن دارند. معروف است در جایی که تنها دولت حرف می زند نباید هیچ حرفی را باور کرد. متاسفانه فقدان رسانه های آزاد، نهادهای مدنی مستقل، احزاب سیاسی واقعی و خط و نشان حاکمیت برای شبکه های اجتماعی که کنترلی بر تبادلات آزاد و محتوای تولید شده در آن ندارد سب شده است که حاکمیت صدایی رسا در جامعه نداشته باشد حتی زمانی که صدایش باید به درستی شنیده شود. وقتی به دوستی تحصیل کرده که در استفاده از ماسک، الکل و رعایت فاصله اجتماعی بعضی اوقات بی توجهی نشان می داد معترض شدم به شوخی گفت کرونا خطرناک است اما هیچ تهدیدی بزرگتر از سیاستهای غلط جمهوری اسلامی ما و ایران را تهدید نمی کند. طنز تلخش مرا به فکر فرو برد امیدوارم مسئولان را نیز به فکر ببرد.
*روزنامه نگار- دانش آموخته دکترای روابط بین الملل