ماهنامه خط صلح – توهین و تحقیر، طرد از خانواده و جمعهای دوستانه، از دست دادن شغل و کار، عدم دسترسی کامل یا دسترسی دشوار به حق بهداشت و درمان و در نهایت اختلال جدی در بهرهمندی از حقوق اساسی و انسانی؛
اینها معمولترین شرایطی است که مبتلایان به ویروس HIV یا همان بیماری ایدز پس از کشف بیماری خود و افشاء آن برای خانواده، دوستان، همکاران، آشنایان و حتی پزشک خود با آن روبرو میشوند. این «معمولی» بودن اما نه به دلیل عادی شدن این رفتارها بلکه به دلیل عمومیت داشتن بالای آنهاست؛ به این معنی که درصد بسیار زیادی از مبتلایان به ایدز دستکم یک بار قرار گرفتن در برابر چنین رفتارها یا شرایطی را پس از افشاء بیماری خود تجربه میکنند.
همین شرایط است که سبب شده آمار دقیقی از تعداد مبتلایان به ایدز در جهان در دست نباشد. چرا که اولا بسیاری از مبتلایان خود احتمالا از ابتلای به آن بیخبرند و دوم اینکه حتی در صورت اطلاع از ابتلای قطعی به آن از مراجعه به مراکز درمانی و اخذ کمکهای پزشکی خودداری میکنند.
در ایران آخرین برآوردها حکایت از ۶۰ تا ۷۰ هزار مبتلا دارد؛ اگرچه تنها ۴۰ هزار نفر شناسایی شده و دستکم نصف این تعداد هنوز خودشان نیز از ابتلای به ایدز آگاهی ندارند. آنچه که روشن است اما این است که با توجه به شرایطی که بسیاری از مبتلایان کشف شده با آن روبرو میشوند، به هیچ وجه نمیتوان مبتلایان ناشناس را برای این عدم پیگیری در زمینهی کشف ابتلای خود سرزنش کرد. چرا که آنچه که آنها در پیش روی خود میبینند به جای حمایتی که عموما یک بیمار باید از آن بهرهمند شود، تبعیضی همه جانبه است که حتی در حقوق حیاتی آنها نیز اعمال میشود.
قبیحانگاری بیماری ایدز البته اگرچه مختص به ایران نیست اما ریشههای مذهبی در میان دستکم بخشی از مردم این کشور و به ویژه گروهی که قدرت سیاسی و قوهی قهریه را نیز پشت سر خود دارند شرایط تبعیضآمیز را برای مبتلایان به ایدز بدتر کرده است. در این قبیحانگاری بیماری ایدز محصول انحرافات جنسی افراد (به ویژه همجنسگرایی و روابط جنسی آزاد) است. در این نگاه مبتلایان به ویروس HIV افرادی هستند که به دنبال هوی و هوس خود رفته و در نتیجه به نوعی خود مقصر ابتلایشان به این بیماری محسوب میشوند. در نتیجه از این منظر همهی مبتلایان به ایدز منحرفان جنسی (همجنسگرا یا کارگران جنسی) هستند که در حقیقت چه بهتر که مبتلا شدند تا شَرّشان از سر جامعه کم شود.
جدای از تحقیر و توهینهای عمومی و حتی خانوادگی و انگزنی به مبتلایان، آنچه مستقیما حق حیات این افراد را تحت تاثیر قرار میدهد تبعیضات اجتماعی است که آنها در زندگی خود با آن مواجه میشوند. از کار و تحصیل گرفته تا حیاتیترین حقوق انسانی به ویژه حق بهرهمندی از درمان و امکانات پزشکی، دسترسی به حقوق اجتماعی برای مبتلایان به ایدز نبردی سخت و دشوار است.
موارد فراوان وجود دارد که مبتلایان به ایدز پس از افشاء بیماری خود یا مستقیما از محل کار اخراج شده و یا به دلیل بدرفتاریهای همکاران یا کارفرمایان خود مجبور به ترک کار شدهاند. آنها حتی برای دریافت کوچکترین خدمات درمانی مانند تزریق آمپول نیز با مشکل روبرو بوده و در صورت افشاء بیماری خود احتمالا باید چندین مرکز درمانی را برای یافتن محلی برای انجام تزریق آمپول خود جستجو کنند. دریافت خدمات دندانپزشکی که از همه بدتر است و تعداد انگشت شماری دندانپزشک حاضر میشوند تا در مطب خود مبتلایان به ایدز را ویزیت و جراحی کنند.
برای زنان مبتلا این تبعیضات به مراتب شدیدتر است. آنها جدای از مواجهه با دیگر تبعیضات اجتماعی و درمانی که پیشتر اشاره شد، با یک مشکل عمده مواجه هستند؛ اینکه پزشک زنانی پیدا کنند که با اطلاع از بیماری آنها حاضر به ویزیت آنها به ویژه در صورت باردار شدن و نیاز به جراحی سزارین باشد. یافتن بیمارستان جهت وضع حمل و به دنیا آوردن نوزاد این زنان نیز مصیبت دیگری است. چرا که زنان مبتلا به ایدز جهت وضع حمل سالم که در آن سلامت کودک به خطر نیافتد نیاز به خدمات و رسیدگیهای ویژه داشته و عموما بیمارستانها و مراکز درمانی به علاوه پزشکان متخصص زنان و زایمان از دادن این خدمات طفره میروند.
این سکه البته روی دیگری هم دارد که آن نیز البته به همین میزان غلط، زشت و تبعیض آمیز است. در روی دیگر سکه به جای آنکه همه مبتلایان به ایدز همجنسگرا، کارگر جنسی و یا معتاد (با تزریق) دیده شوند این همه همجنسگرایان، کارگران جنسی و یا معتادان هستند که مبتلا به ایدز در نظر گرفته میشوند.
در این کلیشهسازی ابتلا به ایدز یکی از علل اصلی بیزاری از همجنسگرایان یا کارگران جنسی از سوی افراد است. این افراد عموما در صحبتها و واکنشهای خود در اعلام بیزاری از همجنسگرایان یا کارگران جنسی با اذعان به اینکه خود اصلا مذهبی نیستند دلیل این تنفر را مشکلات بهداشتی و پزشکی و به ویژه ابتلای آنان به ایدز اظهار میکنند. گویی همه همجنسگرایان به دلیل گرایش جنسی خود به ویروس HIV مبتلا بوده و یا همه کارگران جنسی ناقل این ویروس هستند. آنها حتی از دست دادن یا مراوده با این دو گروه به دلیل همین تصور خودداری میکنند.
این تصور البته صرفا مختص به ایران یا دیگر کشورهای اسلامی نیست و در برخی دیگر از کشورها (عموما کشورها با حکومتهای مذهبی) نیز جریان دارد. در روسیه، آمریکا، برزیل و تعدادی دیگر از کشورهای آمریکای جنوبی نیز ایدز بیماریای شناخته میشود که محصول رابطهی جنسی مرد با مرد است و از این رو در میان همه همجنسگرایان شایع است. در همهی این کشورها همجنسگرایان مرد مجبورند به این سوال پاسخ دهند که چرا برای هوی و هوس جنسی «نامشروع و غیراخلاقی» خود بیماری ایدز را وارد دنیا کرده و دیگران (غیر همجنسگرایان) را نیز گرفتار کردند.
در نتیجه در این برداشت غلط از بیماری ایدز، این دیگر صرفا مبتلایان به بیماری نیستند که با تحقیر و توهین و نقض حقوق انسانی و اساسی خود در جامعه روبرو میشوند؛ بلکه دیگر گروهها (به ویژه همجنسگرایان و کارگران جنسی) نیز با این تبعیضات ناشی از بیمار پنداری و کلیشهسازی مواجه خواهند شد. پزشکان از درمان آنها نیز به دلیل وجود تصور به ابتلای به ایدز خودداری میکنند؛ یافتن دندانپزشکی که حاضر به پذیرششان باشد برایشان دشوار است و تعاملات اجتماعیشان نیز به شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. به ویژه در جوامع مذهبی آنها علاوه بر فشار اجتماعی ناشی از همجنسگرایی یا مشارکت در فعالیتهای جنسی، آنها با فشار برآمده از انگ بیماری ایدز نیز روبرو خواهند بود.
از این رو روشن است که کلیشهسازی و انگزنی بیماری ایدز شمشیر دولبهای است که از هر دو طرف حقوق اساسی و انسانی گروههای قابل توجهی از جامعه را تحت تاثیر قرار داده و بهرهمندی از آنها را دچار اختلال جدی میسازد.
اَنگزنی به مبتلایان به ایدز؛ آسیبی با اثرات مضاعف
انگزنی، کلیشه سازی و تحقیر مبتلایان به ایدز علاوه بر نقض حقوق انسانی و اساسی آنها به ویژه در دسترسی به امکانات پزشکی-درمانی و حقوق اجتماعی، آسیبهای دیگری نیز به همراه دارد که مستقیما بر روند فعالیتهای پیشگیرانه از گسترش این بیماری در جامعه و همچنین روند شناسایی مبتلایان اثر گذاشته و در آن اختلال ایجاد میکند.
یکی از اثرات عینی و عملی این اختلال اعمال محدودیت و ممنوعیت در اطلاع رسانی به دلیل وجود همان کلیشهها و تصورات نادرست از بیماری ایدز، مبتلایان و روشهای انتقال است. مترادف انگاری مبتلایان به ایدز با همجنسگرایی و روابط جنسی متعدد و آزاد که در در برخی جوامع مانند ایران ضد ارزش و اخلاق خوانده میشود سبب شده که هر گونه صحبت دربارهی این بیماری یا روشهای ابتلا به آن خود به عنوان ضد ارزش تلقی شود. چرا که در این جوامع اساسا به دلیل وجود همان کلیشههای نادرست و همچنین محدودیت در اطلاع رسانی تصور عمومی از روش ابتلا به بیماری ایدز صرفا همان «عمل غیراخلاقی» است؛ از این رو اطلاع رسانی در مورد آن نیز به نوعی تبلیغ فساد و بیاخلاقی محسوب میشود.
نمونهی بارز این مساله سرنوشتی است که برای برنامهی جامع اطلاع رسانی وزارت بهداشت تحت عنوان «اتوبوس ایدز» در بهار ۱۳۹۷ رقم خورد. این برنامه که با هدف اطلاع رسانی در مورد بیماری ایدز و تشویق شهروندان به انجام تست و در نتیجه شناسایی مبتلایان اجرا میشد به شدت با مخالفت گروههای مذهبی روبرو شد. این مخالفتها به حدی بود که در نهایت در اواخر اردیبهشت ماه آن سال فعالیت این اتوبوس متوقف شد. مینو محرز رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران همان زمان در این زمینه گفته بود: «متاسفانه برخی اقدامات برای کنترل و پیشگیری بیماری ایدز با مخالفتهایی مواجه میشود و برای برخی خوشایند نیست. مانند اینکه بعد از اجرای طرح اتوبوس ایدز برخی گفتند این کار شما ترویج بیبندوباری است و در نهایت این طرح متوقف شد.»
رییس مرکز تحقیقات ایدز دی ماه ۱۳۹۷ نیز با انتقاد از ضعف اطلاع رسانی در مورد بیماری ایدز و روشهای ابتلای به آن به ویژه در مدارس گفته بود: «ترس از بدآموزی و ضعف اطلاعرسانی در آموزش و پرورش آمار ابتلا میان نوجوانان را بالا برده است.» او همچنین از آنچه که «عملکرد ضعیف صدا و سیما» در این زمینه خواند به شدت انتقاد کرده بود.
پیش از آن حسن قاضی زاده هاشمی وزیر وقت بهداشت و درمان در ایران نیز با انتقاد از روند اطلاع رسانی در زمینه بیماری ایدز در اظهار نظری گفته بود: «ایران کشورهای غربی را به دلیل شیوع بیماران مبتلا به ایدز نکوهش میکرده و تا سالها از روی اشتباه به رسانهها اجازه انتشار آگاهی در این زمینه را نمیداده است.»
علیرضا رییسی معاون وقت وزارت بهداشت و درمان نیز آذر ماه ۱۳۹۸ با تاکید بر وجود مشکلات ساختاری در اطلاع رسانی در زمینه ایدز در ایران گفته بود: «هر زمان ما در وزارت بهداشت تصمیم بر اطلاع رسانی نسبت به این بیماری و مشکلات آن گرفتیم، سازمان و نهادهای مختلف و حتی بیربط در این امور دخالت کردند.»
از سوی دیگر این ضعف در اطلاع رسانی که خود نتیجه تداوم انگزنی و کلیشهسازیهای غیر اخلاقی از مبتلایان به ایدز است روند شناسایی مبتلایان را نیز با مشکل مواجه میسازد. چرا که گروههای پر خطر و در معرض ابتلا به دلیل وجود کلیشههای رایج از مراجعه به مراکز شناسایی و انجام تست خودداری کرده و در نتیجه امکان شناسایی داوطلبانه و پیشگیرانه از میان خواهد رفت. چالشی که به گفتهی مینو محرز رئیس مرکز تحقیقات ایدز در ایران از علل اصلی عدم مراجعه شهروندان به مراکز تست رایگان ایدز در ایران است: «مردم هراس دارند که به آنها انگ زده شود و مورد قضاوتهای نادرست قرار گیرند.»
نداشتن آگاهی و دانش کافی از بیماری ایدز و روشهای انتقال آن همچنین در عمل منجر به افزایش تعداد مبتلایان و گسترش بیشتر این بیماری خواهد شد. چرا که افراد در معرض خطر (به ویژه جوانان و نوجوانان) به دلیل عدم دانش و همچنین مشکلات ناشی از ضعف اطلاع رسانی و مهمتر از آن برداشت و تفسیر غلط از لزوم و چگونگی اطلاع رسانی و پیشگیری از بیماری از دسترسی به لوازم و ابزارهای مورد نیاز برای جلوگیری از انتقال ویروس HIV محروم خواهند بود.
در همین زمینه در حالی که رابطهی جنسی غیر ایمن (بدون کاندوم) همچنان یکی از اصلیترین راههای انتقال بیماری ایدز است اما این ابزار در کشورهایی مانند ایران به راحتی و سادگی در اختیار جوانان و نوجوانان قرار نمیگیرد. به عنوان نمونه امروزه در بسیاری از کشورها کاندوم از جمله وسایلی است که در دانشگاهها و دبیرستانها به طور رایگان در اختیار جوانان و نوجوانان قرار داده میشود؛ حال آنکه در ایران بر اساس گزارشها از خرداد ماه سال جاری (۱۳۹۹) حتی توزیع رایگان آن در مراکز درمانی و خانههای بهداشت نیز با هدف مبارزه با کاهش جمعیت متوقف شده است.
از سوی دیگر این عدم در اختیار گذاردن کاندوم به گروههای در معرض خطر در ایران در حالی است که به گفتهی مینو محرز سن شروع تماس جنسی در ایران به ۱۴ سال رسیده و افزایش بیماران مبتلا به ایدز از طریق تماس جنسی نگران کننده است. او بهمن ماه ۱۳۹۸ گفته بود: «افرادی در سنین ۱۵ و ۱۶ سال داریم که مبتلا شده [به واسطه تماس جنسی] و به ما مراجعه میکنند.» پیش از آن در آذر ماه همین سال نیز پروین افسر کازرونی رییس اداره ایدز و کنترل بیماریهای آمیزشی وزارت بهداشت با اعلام رو به افزایش بودن نسبت مبتلایان به ایدز به واسطهی رابطهی جنسی گفته بود: «نیمی از مبتلایان در گروه سنی ۲۰ تا ۳۵ سال قرار دارند.»
در این مسیر عمدهی استدلال گروههای مخالف، به ویژه در زمینه آموزش و اطلاع رسانی به نوجوانان، این است که آموزش در زمینهی ایدز به نوجوانان، مستلزم آموزش استفاده از کاندوم در روابط جنسی است و این یعنی اولا ترویج این نکته که رابطه جنسی ایرادی ندارد و دوم اینکه تنها مشکل آن فقدان کاندوم است؛ حال آنکه نفس رابطهی جنسی خارج از ازدواج از منظر دینی حرام و ممنوع است. آنچه که اما از سوی مخالفان آموزش نادیده گرفته میشود این است که هیچ جوانی یا نوجوانی برای ارتباط جنسی منتظر ترویج یا تبلیغ نمیماند. ضمن اینکه ویروس عامل بیماری ایدز نیز اساسا اعتنایی به خواندن یا نخواندن صیغهی محرمیت نمیکند.
از این رو به نظر میرسد بر خلاف بسیاری از کشورها که وظیفهی آموزش مناسب و کافی در این زمینه با مدرسه است؛ در ایران این پدر و مادرها هستند که باید جور این خلاء آموزشی را بر دوش کشند.