همه چیز بستگی به وضعیت حداکثر چند هفته آینده دارد که در آن حکومت مافیا در ایران تسلیم تفاهمنامه جدیدی با جامعه جهانی بشود و یا اینکه با پافشاری بر سر تولید سلاح هستهای جامعه جهانی را وادار کند که دست به یک حمله جمعی و یا حملهای توسط اسراییل به سایتهای غنیسازی خود بزند و یا وارد بازی کاملا متفاوتی بشود که در پایان این مطلب اشاره خواهم کرد.
اینکه رژیم بعد از اینهمه هزینه مجدد برای از سرگیری غنیسازی و تحمل نزدیک به سه سال فشار تحریمهای کمرشکن بخواهد برگردد سرخانه اول و حتی امتیازات بیشتری هم بدهد بیش از دو معنا نمیتواند داشته باشد. یا رژیم از نظر اقتصادی و تبعات اجتماعی و سیاسی آن در وضعیت اسفناکی قرار گرفته است و میخواهد یقه خود را بهر حال خلاص کند، یا اینکه همان بازی کره شمالی را میخواهد دربیاورد که با قبول برجام جدید پولهای بلوکه شده خود را آزاد کند و نفتهای سرگردانش در روی آبهای آزاد و انبارهای نفتی چین را نقد کند و دوباره برگردد سر غنیسازی خودش و این بار در فرصت کوتاهی به اولین بمب اتمی خود دست یابد. در حال حاضر کسی نمیتواند پیشگویی کند. اما از سوی دیگر آیا قدرتهای مذاکره کننده با ایران در این دام خواهند افتاد؟ گمان نمیکنم. همان یکباری که آمریکاییها در کره شمالی در زمان کیم جونگ ایل در دام افتادند برای همه درس عبرت شد.
بگذارید تصور کنیم که رژیم مافیا اصلا زیر بار قرارداد جدیدی نرود آنگاه چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ خوب طبیعی است که اصولاً ایران باید با یک حمله دسته جمعی نظامی روبرو شود. حملهای که بتواند حکومت مافیا را به تسلیم کامل بکشاند. اما حکومت مافیا این سناریوی نظامی را قبلاً پیشبینی و برای آن آمادگی قبلی تدارک دیده است. این حکومت دارد با عربستان به توافق میرسد که مانع استفاده اسراییل از آسمان سعودیها برای حمله به ایران شود و از سوی دیگر رویکرد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس علیرغم ایجاد روابط با اسراییل، به سمت تفاهم با ایران حرکت میکند و آمریکاییها دارند خاورمیانه را تخلیه میکنند تا در صورت اجبار به وقوع چنین جنگی نیروهای آنها از معرکه دور باشند. آنها دارند روی چین در شرق دور متمرکز میشوند که دارد قدرت جهانی آمریکا را بتدریج در کام خویش فرو میبرد. آیا این دور شدن از میدان یک جنگ احتمالی در خاورمیانه میان اسراییل و ایران است؟
بگذارید یک چیزی را یادآوری کنم و آن اینکه حمله به سایتهای غنیسازی حکومت مافیا به هیچ وجه به این سایتها محدود نخواهد ماند. حکومت مافیا در آخرین جنگ میان حماس و اسراییل توان دفاعی گنبد آهنین اسراییل را با پرتاب همزمان انبوه موشکها از غزه تست نمود و با ارسال پهپاد به فضای هوایی آن امکان حمله با آن را هم همینطور، ولی به حزبالله اجازه نداد که از بیست هزار موشک ذخیره خود در این جنگ استفاده کند. همینطور مافیای حاکم به نیروها و ذخایر موشکی خود در سوریه هم دست نزد و عملا در این جنگ آزمایشی از نشان دادن قدرت تهاجمی خود هم کاملا امتناع ورزید. کارشناسان نظامی تعداد موشکهای ذخیره حکومت در ایران را حدود ۱۵۰ هزار موشک تخمین میزنند که از این تعداد حدود یکصد هزار موشک قادر به رسیدن به برد تلآویو هستند و پانزده هزار موشک میتوانند بطور همزمان از جنوب لبنان و ایران به مقصد شهرهای اسراییل پرتاب شوند. این یعنی اینکه در صورت حمله محدود به سایتهای غنیسازی در ایران رژیم قادر است در مساحت کوچک اسراییل یک جهنم واقعی را برپا کند.
این اطلاعات را هم آمریکاییها دارند و هم اسراییلیها و هم همه دولتهایی که احتمالا ممکن است در حمله به این سایتها همکاری کنند. علاوه بر این رژیم تهدید کرده است که درصورت چنین حملهای سایتهای نفتی و پایگاههای نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس را هم هدف قرار خواهد داد. معنای این حرف این است که جهان از دسترسی به انرژی منطقه حداقل تا مدتها محروم خواهد ماند و این یعنی یک فاجعه اقصادی و بیکاری میلیونها کارگر در سراسر جهان که میتواند به بحرانها و تغییرات عمده در جغرافیای سیاسی مناطق آسیبدیده منجرشود.
طبیعی است که حمله کنندگان به سایتهای غنی سازی قادر نخواهند بود که جنگ را در حد محدود کنترل کنند و یک چنین حملهای به این صورت محدود، یعنی حماقت نظامی-سیاسی محض. لذا برای متوقف کردن رژیم از دستیابی به سلاح هستهای که بنا به گزارش آژانس که میگوید در خوشبینانهترین وضعیت تنها چند ماه به مرحله زمان گریز باقی است و درصورت رسیدن به آنجا تنها چند هفته کافی خواهد بود که اولین بمب اتمی در ایران آماده پرتاب باشد لازم است که این حمله، سریع، گسترده و چنان در حجم وسیعی باشد که در همان ساعات اولیه امکان عملیات گسترده را از رژیم بگیرد و این یعنی نابودی کامل تهران و اغلب شهرهای بزرگ و کوچک ایران و حجم وحشتناکی از کشتار انسانها.
اما از سوی دیگر چنین حملهای نیازمند مجوز سازمان ملل و استفاده از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد است و زمان لازم برای تصویب چنین حمله نظامی تحت فصل یاد شده، و زمان لازم برای آمادگی استفاده از آن، قطعا این فرصت را به رژیم خواهد داد که درصورت امکان بتواند دست به یک حمله پیش دستانه بسیار گسترده در منطقه بزند.
لذا با توجه به چشماندازی که بطور خیلی فشرده ارائه کردم بنظر نمیرسد که چنین حملهای به ایران حتی درصورت حتمیت دستیابی ایران به سلاحهای هستهای در دستور کار دولتهای مخالف باشد. و از اینجا چنان به نظر میرسد که تحت چنین شرایطی رژیم موفق به تولید اولین سلاح هستهای خود خواهد شد و در ادامه خود را در وضعیت کره شمالی قرار خواهد داد. منتهی قبل از آن باید مشکلات مالیاش را حل و فصل کرده باشد. درست در این نقطه است که او نیازمند ورود به یک قرارداد جدید با طرفهای برجامی خود میشود. حتی بعید است که طرفهای برجام از این مسائل غافل باشند اما به باورم آنها راه چاره دیگری هم ندارند. لذا آنها به این خواهند اندیشید که از کجای این ماجرا سود ببرند. اولین موردی که به ذهن میرسد این است که آنها از یک مسابقه غنیسازی در خاورمیانه بسیار سود خواهند برد تا از یک جنگ بشدت مسئله ساز.
به محض اینکه رژیم زیر میز بازی بزند و در یک اقدام سریع بطرف ساخت بمب اتمی حرکت کند بازار داغی در سایر کشورهای خاورمیانه برای خرید تجهیزات غنیسازی و ورود به فاز هستهای شدن برای تعادل قوا در منطقه آغاز خواهد شد که این خود منافع سرشاری را نصیب کشورهای دارنده تکنولوژی سیستمهای غنیسازی و تولید سلاحهای هستهای خواهد کرد.
از میان گزینههای این بازی خطرناک به گمانم این بازی نهایی گزینه حداقل اجباری در مقابل قدرتهای جهانی خواهد بود و به آن تن خواهند داد.اما به هر حال و از هر زاویهای که به گفتمان غنیسازی در ایران و پیامدهای آن که بنگریم، اینک خاورمیانه در یک آرامش قبل از طوفان به سر میبرد و حل موضوع به هریک از دو طریق یاد شده فوق یعنی جنگ یا صلح، آینده متفاوتی را برای این منطقه حساس از جهان رقم خواهد زد.
چنگیز عباسی