پیش بینیهای نو محافظهکاران آمریکا که با بافت اجتماعی عراق و ایران نا آشنا بودند، با هیچ منطقی سازگاری نداشت
رفیق خوری – ایندیپندنت فارسی
جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا. عکس از: AFP
تصمیم خروج آمریکا از افغانستان صرف نظر از دیدگاههای مخالفین و موافقین، در واقع ادامه تصمیمهای دیگری است که قبلا در مورد خاورمیانه اتخاذ شده بود. این تصمیمها در دو مرحله متناقض در آمریکا گرفته شد؛ مرحله پیشروی و فراز برای آوردن تغییر با استفاده از زور و مرحله عقبگرد و فرود آهسته و آرام. سه تصمیم عمده و بارز در این راستا گرفته شد که هر سه بد و خطرناک بود و آسیب فراوانی به جغرافیای سیاسی منطقه و منافع اعراب وارد کرد.
نخستین تصمیم در زمان ریاست جمهوری جورج بوش پسر گرفته شد و دومین تصمیم در زمان باراک اوباما و سومین تصمیم در ماههای اول ریاست جمهوری جو بایدن. اما تصمیمهای دونالد ترامپ، کور کورانه، بدون برنامهریزی و بهگونه غیر متعارف گرفته میشد که به سبب آن جایگاه و اعتبار آمریکا به عنوان یک ابر قدرت جهانی صدمه دید.
تصمیم جورج بوش پسر که به اتفاق معاونش دیک چینی و نو محافظهکاران در دولتش اتخاذ کرد، عبارت بود از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ این حمله بر اساس چند ادعای دروغین و چند تصور غلط گرفته شده بود. ادعاهای دروغین این بود که بغداد سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد و به سازمان «القاعده» که مرکز تجارت جهانی در نیویورک را در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هدف قرار داد، کمک میکند. اما بعدها معلوم شد که این ادعاها دروغی بیش نبوده است؛ زیرا نه بازرسان سازمان ملل متحد پیش از حمله آمریکا به عراق چیزی یافتند و نه نیروهای آمریکایی پس از اشغال. جورج بیرد بازپرس لبنانیتبار پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) که از صدام حسین باز جویی کرده بود به گونه مستند از وی روایت میکند که گفت: «ما سلاح کشتار جمعی در اختیار نداریم. ولی برای اینکه عراق در موضع ضعیف قرار نداشته باشد، داشتن آن را سودمند میدانستیم. ایران به ما خطرناکتر از آمریکا است. اسامه بن لادن رهبر القاعده ۱۰ میلیون دلار از ما تقاضا کرد، اما ما یک دلار هم به او ندادیم».
اما تصورات غلط این بود که نو محافظهکاران در دولت آمریکا به دلیل جهلی که در رابطه به بافت قومی و مناسبات اجتماعی عراق و ایران داشتند، به برداشتها و نتیجهگیریهایی دست یافته بودند که با هیچ منطقی سازگاری نداشت. از جمله ریچارد بیرل به این نظر بود که «سرنگون شدن صدام، به مردم ایران انگیزه میدهد تا رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی را سرنگون کنند». رابرت کاگان و دیگران به این تئوری خندهآور رسیده بودند که «سرنگونی صدام، شیعیان عراق را بر ضد ایران بر میانگیزاند». اما بر عکس آنچه آمریکا در عراق انجام داد، چه از روی قصد و برنامهریزی شده و چه زیر تأثیر عوامل ناخواسته، این بود که عراق را همچون تحفهای دو دسته به ایران تقدیم کرد و با از بین بردن رژیم صدام که نقش نگهبان دروازه شرقی اعراب را بازی میکرد، را ه را برای تسلط ایران بر سرزمین میان رودان همواره ساخت.
دومین تصمیم که توسط رئیس جمهور باراک اوباما گرفته شد، عقب نشینی بیقید و شرط از عراق و پرداختن به هر قیمتی به مذاکرات با ایران در باره توافق هستهای بود. عقب نشینی آمریکا که سیاستهای اشتباه آمیز داخلی در عراق را در پی داشت، خلأ امنیتی ایجاد کرد و منجر به ظهور «داعش» و تأسیس دولت خلافت خود خوانده آن در اراضی گستردهای از عراق و سوریه گردید که در نتیجه دولت عراق برای سرکوب داعش خواستار بازگشت نیروهای آمریکایی و نیازمند به کمک ایران شد. توافق هستهای آمریکا با ایران هم نتایج ویرانگری به دنبال داشت. برنامه اوباما از امضای توافق هستهای با ایران که همزمان بود با انقلابهای موسوم به «بهار عربی»، این بود که در خاورمیانه میان محور شیعی به رهبری ایران و محور سنی به رهبری رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه و «اخوانالمسلمین»، توازن ایجاد کند تا در نتیجه آن آمریکا از مشکلات خاورمیانه فارغ شود و به چالشهای موجود در خاور دور بپردازد. اما برنامه اوباما ناکام از آب بر آمد و منتهی به پذیرش نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن شد.
سومین تصمیم، تلاشی است که اکنون جو بایدن برای خروج از تصمیمهای ترامپ و تکمیل سیاستهای اوباما انجام میدهد. دولت جو بایدن در آغاز امیدوارانه به سوی ایران شتافت و وعده سپرد که در ازای بازگشت تهران به تعهدات برجامی ۹۰ درصد تحریمها را بر میدارد و به برجام باز میگردد. اما اندکی بعد آن را به مرحله دوم موکول کرد و مذاکرات برجام را به برنامه موشکی ایران و سیاستهای بیثبات کننده منطقهای آن مشروط و مقید گردانید. اما واکنش تهران بسیار روشن و معنیدار بود؛ تهران ابراهیم رئیسی یکی از چهرههای تندرو نظام را به سمت ریاست جمهوری برگزید، مذاکرات وین را به تأخیر انداخت و تبلیغات خود علیه آمریکا را تشدید بخشید. افزون بر آن شبه نظامیان وابسته خود را در عراق فشار آورد تا خواستار خروج فوری نیروهای آمریکایی از عراق شوند که در نتیجه آن آمریکا اعلام کرد تا آخر سال جاری نیروهای جنگی خود را از عراق بیرون خواهد کشید.
در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که این کشمکش ژئوپلتیک تا اکنون و تا اطلاع ثانوی به ضرر اعراب و به سود ایران است. ، اما ادامه این صحنه بدون توجه به آنچه آمریکا انجام میدهد، دشوار است، زیرا اعراب خارج از تاریخ نیستند. از سوی دیگر بازی ژئوپلتیک در یک سمت معین مدیریت میشود که برآیند آن تغییر نظام امنیتی منطقه و ایجاد نظم جهانی در چارچوب تعاملات قدرت های بزرگ خواهد بود.
از: ایندیپندنت