مهندس حمید رمضانی: به کار گیری فرهنگ ایرانی در زندگی امروز

دوشنبه, 9ام خرداد, 1401
اندازه قلم متن

 

مهندس حمید رمضانی، خرداد۱۴۰۱

در یک خانواده که فرزندی هست و پدر و مادری، کودک از پدر و مادرش خواستار زندگی بهتر، رفاهی بیشتر و آسایشی افزون تر است و پدر و مادر هم در همین راستا برای کودک می کوشند. با اینهمه کُنشی شدن این خواسته، بدون همکاری فرزند شدنی نیست. نمونه- وار در خانه یخچالی هست که خوراک فرزند از آن برگرفته و سپس آماده می شود. اگر یخچال از کار بیفتد و فرزند آن را به پدر و مادرش گزارش ندهد یا از آن بدتر، اگر فرزند آب روی موتور یخچال بریزد و یا اگر مهمانی در یخچال را باز کند و نبندد و فرزند به بستن در یخچال برنخیزد، آنگاه رفاه و آسایش فراهم شده از سوی پدر و مادر برای آن فرزند کاسته یا از میان می رود. آن فرزند باید یخچال و هر آنچه در خانه است را از خود بداند و در نگهداری آن بکوشد. به امان خدا رها کردن داشته های خانواده، فرزند را زیانمند خواهد کرد.

بر پایه فرهنگ برتر ایرانی که شوربختانه سالیان سال است از آن به دور مانده ایم، پاسخوری ورزی(احساس مسئولیت) از بایسته های زندگی است. ما ایرانیان به درستی و بجا، از سررشته داری کشور، رفاه و آسایش می خواهیم. در برابر، همچون آن فرزند، باید ایران را از خود دانسته، بدان پروا کرده و برای آبادانی اش با کارهایی ساده بکوشیم. در زیر چند نمونه راستین را برای روشن شدن کاری که باید بینجامیم آورده ایم:

کولر روشن و درِ بازِ بانک

به بانکی می رویم. کِرامند(مهم) نیست که آن بانک دولتی است یا خصوصی. آن بانکی است ایرانی و اگر هم ایرانی نبود، در ایران کار می کند. می بینیم که در گرما، چهار یا پنج اسپیلت آن با بیشینه توان کار می کنند. هم زمان در بانک را هم آزگارا باز گذاشته اند ! نخستین چیزی که در این نمونه به اندیشه می رسد، «مال مفت و دل بی رحم است» چرا که فرنشین آن بانک، هیچگاه باشنده نیست که در خانه خود که پول برق و همچنین استهلاک اسپیلت های آن را باید از جیب و حقوق خود پردازد، چنین کاری کند. در روش نادرستی که امروز ما پیش می گیریم، دیدن این وضعیت و تعریف کردن آن برای بستگان همچون یک پیشامد ناخوشایند است و از آن فراتر نمی رود. این کار از بُن نادرست است. بنا بر فرهنگ برتر ایرانی، باید پس از بازگشت به خانه، شماره سرپرستی بانک را از اینترنت یا تلفنخانه مرکزی همان بانک یافت و این بژه(خطا) را گزارش کرد. هزینه این خویشکاری(وظیفه) از چند صد تومان پول تلفن فراتر نمی رود، ولی گذشته از جلوگیری از اسراف، ما در این کار به پراکندن فرهنگ برتر ایرانی در راستای ساختن ایرانی آباد کوشیده ایم. از آن گذشته با تک تک این کارها از خاموشی ها کاسته خواهد شد و ناچار نیستیم در گرمای خانه بدون برق به سر بریم.

موش هایی که تنها پگاه دیده می شوند

بامداد که کمتر کسی بیدار است، شما برای رفتن به سر کار، پیاده از خیابان ها می گذرید. در پیاده رَوی روزانه، موشهای بسیاری را می- بینید که از خواب برخاسته اند و از سوراخ های گرداگرد سطل های آشغال جای گرفته در شهر، بیرون آمده اند. موشهایی که تنها در همان تَسوک(ساعت) ۵ یا ۶ پگاه آنها را توان دید و هر خِردمندی می داند که با افزایش شمار آنها در نزدیکی خانه ما، چندی دیگر سر از خانه خودمان در خواهند آورد. شوربختانه راهکار فراگیر امروزه اینست که از فردا در آن مسیر یا با موتور سیکلت خود به سر کار رویم یا راهی دیگر که چنین نباشد بجوییم، یا ماشین ببریم و پالیده(خلاصه) آنکه هر کاری بینجامیم جز از گزارش این رویداد. راه درست بر پایه فرهنگ برتر ایرانی، زنگ زدن به شهرداری و گزارش کردن آن است. اگر تلفن ما راهگشا نبود، می توان بجای داستان سرایی در آنچه در شهر رخ می دهد، از همان شنودگان راستان های همیشگی خود خواست که آنها نیز تلفن بردارند و گزارش دهند تا شکار تلفن ها پاسخوران را به انجام کاری وادارد.

گروهبانی در خیابان کریمخان زند

در سال ۱۳۸۰، نویسنده در تَسوک(ساعت) دو نیمه شب با خودروی خود در خیابان کریمخان تهران ره می سپرد، ترانه می نیوشید و به چراغ قرمز که رسید ایستاد. در همان چهار راه ناگهان دید کسی در ماشین را باز کرد و در صندلی کناری نشست. او یک گروهبان پلیس بود. او گفت که در ماشین ترانه گوش داده ای و ماشینت باید به پارکینگ برده شود ولی من می توانم چیزی از تو بگیرم و رهایت کنم. سپس خودش کیف پول من را که جلوی دنده ماشین گذاشته بودم برداشت، آنرا گشود و نیمی از پول در آن را که چهارده هزار تومان بود برداشت که آن زمان پول کمی نبود. سپس با پررویی به گفت: «نام من فلانی است و من گروهبان بهمان کلانتری هستم و هیچکاری هم نمی تونی بکنی» !

فردای آن روز من به بازرسی پلیس در نزدیکی توپخانه رفتم و پالیده آنکه سرانجام هم پول خود را باز پس گرفتم و هم او را دادگاه نظامی کردم. در دادگاه آن داور(قاضی) به من گفت: «این گروهبان برای نگهبانی از زر فروشی های کریمخان آنجا گماشته شده بود و بارها با انجام کاری که با دیگران همچون شما انجامیده بود، سرقت هایی در نبود او در حوزه ماموریتش در زر فروشی ها رخ داده است. اگر شما این گزارش را نکرده بودید، ما نمی توانستیم نبودن او در محل ماموریتش را دریابیم. کارهای او گستره ای بیشتری از برداشتن پول شما و سوار ماشین شما شدن داشته است».

چنانچه در نمونه بالا دیدید، با پروا و پرهیز از ناواگردانی(بی تفاوتی) در گرفتن حق خود، می توانیم نه تنها به خویش که به انجمن و میهن خود نیز پرستایی(خدمت) کنیم. گزارش من که برای حق و حقوق خودم بود، به گره گشایی پرونده سرقتهایی انجامید که سود آن را برادران ایرانی پلیس و زرفروشان ایرانی خیابان کریمخان بردند.

کرایه بیشتر گرفتن تاکسی

بسیار می بینیم که رانندگانی به حق خود بسنده نکرده و بیشتر از رهنوردان می خواهند. شُوند(دلیل) آنها هم گرانی ها و نداری هاست. سخن آنها شاید در نگاه نخست درست بیاید، ویک(امّا) با کمی خِردوَرزی در می یابیم که آن رهنوردی که در آن ماشین سوار شده هم، خود گرفتاری هایی اینچنین دارد. آنچنان که آن رهنورد نمی- تواند بگوید من چون هزینه ها بالاست کرایه خود را نمی پردازم یا کمتر می پردازم، راننده نیز نمی تواند بگوید که چون هزینه ها بالاست من باید جور کم پولی خود را از رهنوردان کشم ! این پرسمان بسیار ساده است. با اینهمه مردم بجای کنش بر پایه فرهنگ برتر ایرانی، می کوشند خود را با این پرسمان(مسئله) هماهنگ کنند. گروهی پول زور بیشتر خواسته شده راننده را می پردازنند و خود را با سخنانی زیر آرام می کنند:

«حالا من هزار تومن بیشتر بدم که چیزی نمیشه، اگر اینجور بدبخته بذار بخوره»

«اشکالی نداره، تصدّق دادم» ! (گویی جا و شیوه تصدّق دادن را هم نمی دانند)

«الهی خرج درد و بلاش بشه، من که راضی نبودم»

و گروهی دیگر هم با سرو کله زدن با راننده، یا بر او پیروز شده و کرایه بیشتر نمی دهند و یا اینکه راننده بر آنها چیره شده و به زور کرایه بیشتر را با درگیری فیزیکی از آنها می گیرد. در هر دو جاوَر(حالت)، سر درد و جنگ اعصاب چند روز همراه آنها خواهد بود.

راهکار را در فرهنگ برتر ایرانی می توان یافت. راهکار آنست که رهنورد یا همان مبلع کرایه را از پیش آماده داشته و آن را پرداخته و دور شود یا آنکه اسکناس درشت دهد و راننده را از برای پرهیز از دادن پول خوردهای خود ناچار به، به اندازه گرفتن کند و اگر نشد، کرایه آن راننده زورگو را بپردازد و سپس پس از پیاده شدن شماره ماشین را برداشته و به تاکسی رانی گزارش دهد. اینکار درباره مسافرکش هایی که خطی نیستند کاربرد ندارد و تنها آنرا درباره مسافرکش های خطی یا تاکسی ها به کار می توان برد. از اینرو تا زمانی که در انجام کارهایمان شتاب نداریم، از سوار شدن بر خودروهایی که خطی نیستند پرهیز می باید کرد. گزارش های ما به تاکسیرانی و هشدارهای تاکسی رانی به او پس از آن، ریسک کرایه بیشتر گرفتن را برای راننده بالا خواهد برد و اگر به پایان پذیری اسن بژه نینجامد، به کاهش این کار از سوی او خواهد انجامید.

فروش نان کنجدی بجای نان ساده

نویسنده گاه به خرید نان از نانوایی نزدیک خانه خود می پرداخت و می دید که نانوایی یاد شده، نان ساده پخت نمی کند و همه را وادار به خرید نان کنجدی که هشتاد درسد(درصد) گران تر بود می نماید. در این میان بسبار پیش می آمد که می دید، پیرزن یا کارگر نداری که خواستار نان ساده(بخوانید ارزان تر) بود و پرداخت پول بیشتر برایش سخت بود، به ناچار وادار به خرید نان کنجدی می شد و این رویداد بسیار دل آزار و اندوهگین کننده بود. این رویداد با پیروی از فرهنگ برتر ایرانی که پاسخوری ورزی است گره گشایی شد و هرچند در چهار گزارش نخستین به اتحادیه نانوایان یا ستاد تعزیرات، نانوا همچنان به کار خود بازپایید، ویک(اما) با پنجمین تلفن و گزارش، نانوا به زورگویی خود پایان داد و از آن پس، آن پیرزنان ندار و کارگران بی چیز اکنون می توانند نان ساده خود را خریداری کنند. نباید کار را بر زورگویان آسان گرفت. اگر نمی توان به زورگویی آنها پایان داد، باید هزینه زورگویی را برایشان افزایید.

سخن پایانی

نمونه هایی که در بالا آورده ایم، در شهر بسیارند و ما تنها به چند نمونه بسنده کرده ایم تا دریافیده(مفهوم) را بازنماییم. ناواگردانی(بی- تفاوتی) ما در برابر بژه(خطا)ها، نه تنها زندگی ما را آسان تر نخواهد کرد، که به دلگرمی بژه کنندگان و افزایش چنین کارهایی و از آن بدتر از میان رفتن قبح و نرمال شدن آن کار خواهد انجامید. در برابر راهکارهای بالا چیزهایی گفته می شود که آنرا نوشته و پاسخ آن را جلویش آورده ایم:

  • ای بابا، رسیدگی نمی کنن که. همشون دستشون تو یک کاسه است.

پاسخ: با آروین(تجربه) های نویسنده در ایران، دزدانِ خرده پا را اگر از سوییس بهتر پیگیری و دستگیر نکنند، دست کم با همان کیفیت بر می رسند. ما درباره پیگیری بژه(خطا)های بزرگ، نه آروینی داریم و نه از آن سخن گفته- ایم. آنچه ما در این گفتار به بازنمودن آن پرداخته ایم، زندگی روزمره شهری و از میان بردن گرفتاری های آن با روش و فرهنگ برتر ایرانی است. با همه اینها گمان داریم با یاری در گره گشایی خُرد، می توان به گره گشایی پرسمان های بزرگ و کلان نیز رسید.

  • کی وقت داره زنگ بزنه. برو بابا حالت خوشه.

می توانید زنگ نزنید. می توانید ناواگردان(بی تفاوت) باشید و بجای کوشش در گره گشایی گرفتاری ها، به ناله کردن مویه کردن بپردازید. این گزینش شماست که با گرفتاری ها بسازید با با پیروی از خِرد خود بِزی اید. شما می توانید درد دندان را بجای درمان با مسکّن از یاد برید. آنگاه که کار از کار گذشت هم، می توانید دندان را کشیده و دندان مصنوعی بگذارید. اگر خِرد شما چنین می گوید، چنین کنید.

  • دو روزه دنیا اگر بخوایم هی از این شکایت کنیم یا نکنیم که همه زندگیمون به شکایت گذشته.

شما می توانید دو روزه دنیا را به تو سری خوری یا ناواگردانی(بی تفاوتی) در برابر گرفتاری های گرداگردتان پردازید با اینهمه، نمونه ای که در آغاز سخن آورده ایم، بهترین پاسخ به شماست. اگر یخچال خانواده به خوبی کار نکند یا از کار بیفتد، چه کسی زیان خواهد کرد !؟ اگر جای دیگر و کشوری دیگر هم روید، آنجا هم داستان همین است. آن جای دیگر هم یخچالی دارد!

از کشور پیشرفته سوییس تا کشور همیشه مدرن و برتر آلمان، هیچیک از پاسخوران(مسئولان) شهری از دانش غیب برخوردار نیستند. آری، آنها گشت ها و بازرسی هایی دارند که همه چیز را هودل(رصد) می- کند، با اینهمه چنین نیست که بتوانند همه گرفتاری ها و دشواری ها را ببینند و دریابند. بر شهروندان است که گزارش ها را گوش گردانندگان(مدیران) برسانند و آنها را آگاه کنند. اگر از سد(صد) گزارش مردمی، یک گزارش هم به گره گشایی انجامد، مردم خویشکاری خود را انجامیده و برابر فرهنگ والای ایرانی رفتار کرده- اند که سود تک تک هموندان میهن را به دنبال دارد.

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.