زیتون-محمدرضا سرداری: «امام راه حل هیچ مشکلی را از لوله تفنگ نمیدانست»؛ این جمله از سید حسن خمینی نوه روح الله خمینی است که در آستانه سالگرد پدربزرگش طی یک سخنرانی در جمع فعالان حوزه فلسطین بیان کرد.
این البته نخستین بار نیست که یاران و نزدیکان روح الله خمینی می کوشند تا چهره ای خشونتپرهیز و صلحجو از وی ترسیم کنند.
اما تلاش ها با مستندات تاریخی همخوانی ندارد. کافی است فقط سری به انتشارات موسسه ای بزنیم که تمامی سخنرانی ها و آثار بنیانگذار جمهوری اسلامی را ثبت و ضبط می کند و مسئول آن نیز خود سید حسن خمینی است.
البته برخی از مواضع روح الله خمینی نیاز به اثبات هم ندارد، بلکه هر کس که دوره رهبری را درک کرده باشد، می تواند به آن پی ببرد. حتی نسل جدید نیز به لطف فضای مجازی با بسیاری از مواضع وی در دوره رهبری او آشنا هستند. اما به نظر می رسد هنوز موضوعاتی در دل تاریخ نهفته است که حتی نوه روح الله نیز بدان اشرافی ندارد. برای روشن تر شدن موضوع مواضع روح الله خمینی را می توان در سه دوره تاریخی مرور کرد تا داوری صحیحی از اعتبار سخن سید حسن خمینی بدست آید.
دوره پیش از مرجعیت:
روایتها و اسناد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد روح الله خمینی دل در گروی فدائیان اسلام و شخص نواب صفوی داشت. گروهی که جز لوله تفنگ راه دیگری را برای حل مشکلات دوران خویش نمی دیدند. گروهی که با به قتل رساندن احمد کسروی مورخ سکولار و استاد حقوق و دو نخستوزیر و همچنین تداوم عملیات مسلحانه علیه حکومت شاه در عمل نشان دادند که نخستین گروهی هستند که مسلحانه برای تاسیس یک حکومت اسلامی قیام کرده اند.
اسناد «صحیفه امام» نشان می دهد که روح الله جوان از تحریککنندگان قتل احمد کسروی بوده است. خمینی در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳ خطاب به علما و ملت ایران کسروی را یک «تبریزی بی سر و پا» لقب داده و میگوید:« همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی سروپا را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب ـ روحی له الفداء ـ آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمۀ خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فرا گرفته؟ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان رساندید! خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همۀ آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده از همه امضا می گرفتید که اگر در یک گوشۀ مملکت به دین جسارتی می شد، همه یکدل و جهت از تمام کشور قیام می کردند.»
یک سال بعد از این سخنرانی احمد کسروی به ضرب گلوله و چاقو فدائیان اسلام از پا درآمد.
سند دیگر خاطرات «نیره سادات احتشام رضوی» همسر نواب صفوی است که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است و از روابط صمیمی و نزدیک میان روح الله خمینی و نواب صفوی پرده بر میدارد. «در آن زمان که در قم بودیم، روزی، بعد از اذان صبح، آقای نواب با وجود آن که تحت تعقیب بودند، عبایشان را روی سر خود کشیدند و از منزل خارج شدند. قبل از خروج از ایشان پرسیدم: کجا تشریف میبرید؟ گفتند: خدمت حاج آقا روحالله. خانواده امام (ره) هم میگفتند که ایشان به آقای نواب علاقه خاصی داشتند. وقتی میشنوند که آقای نواب را به اعدام محکوم کردهاند، برای رهایی ایشان، پیش آیتالله بروجردی میروند و از ایشان میخواهند که با توجه به نفوذی که دارند، از اعدام آقای نواب جلوگیری کنند. در اینباره از نزدیکان امام(ره) شنیدم که ایشان در هنگام صحبت کردن با آقای بروجردی، با عصبانیت عمامهشان را بیرون میآورند و محکم به زمین میکوبند و از منزل آقای بروجردی خارج میشوند.»
همسر نواب صفوی همچنین نقل قولی مستقیم از روح الله خمینی کرده که در ملاقاتی به او گفته است راه نواب صفوی به حدی بی غل و غش بوده که حد و مرز نداشته است.
با این وجود مرکز نشر آثار روح الله خمینی اسنادی در این زمینه منتشر نکرده و به نظر می رسد کوشیده تا ارتباط میان خمینی و گروه های مسلح همسو با او را مسکوت بگذارد.
دوره مرجعیت روح الله خمینی تا انقلاب ۵۷
پس از اعدام نواب صفوی و یارانش، سازمان فدائیان اسلام از هم پاشید اما مبارزه مسلحانه پیروان روح الله خمینی با حکومت شاه متوقف نشد. از دل فدائیان اسلام شاخه مسلحانه جمعیت موتلفه متولد شد که یکی از نتایج آن به قتل رساندن حسنعلی منصور نخست وزیری دیگر و همچنین سوءقصد به شاه بود. در این دو عملیات مسلحانه نیز که نامش «اعدام انقلابی» گذاشته شده، ردپای روح الله خمینی دیده می شود.
سعید امانی از اعضای جمعیت موتلفه و رئیس جامعه اصناف و بازار در مصاحبه مفصلی با « مرکز نشر آثار امام» خاطرات خویش را در این زمینه شرح داده است. وی در این مصاحبه، طراحی سوء قصد به شاه را چنین شرح داده است: «شاه رفته بود خیابان سوم حضرت عبدالعظیم، یک ورزشگاه بود آنجا روز جمعه ای بود، نمی دانم رفته بودند و برگشتند، بعدا نسبت به منصور با آن شرایطی که داشت و انتخاب شد، تصمیم گرفتند که همان آقای بخارایی رفتند این هم خوب کاری بود که گروه مسلح ایشان انجام داد. البته از نوع مثلا همان برنامه ها که فداییان اجرا می کردند. اینها در این زمینه، در اینجا اجرا کردند و اما مسئله فتوا هم آنچه من اطلاع دارم، آقای تقی الهی از دوستان ما است که اهل کن است. الان هم در منزلش هست. خیلی پا به سن شده است.
-معمّم است حاج آقا؟
نخیر، اخوی ایشان معمم است. ما خودمان هم با ایشان بودیم. واسطه حبوبات بود با ما کار می کرد، بعد آن وقت خیلی آشنا بود. خیلی محرم بود. رفتند مشهد و این طوری می گفتند فتوای ترور منصور را از مرحوم آیت الله میلانی گرفتند. البته روایت های دیگر هم هست، که مثلا همان پنج نفر، یکی از ایشان آقای انواری داده است. که آن هم هست. حالا که اسمش دقیق و صحیح باشد این دیگر بستگی دارد به اینکه زیادتر شما کنکاش کنید.
- حاج آقا این آقایان برای گرفتن حکم ترور منصور چرا سراغ امام نرفتند؟
حضرت امام به آن پنج تا واگذار کرده بود، حالا ممکن است ببینید مثلا اگر رفته باشند خدمت آیت الله میلانی با مشورت آنها رفته باشند خدمت آقای میلانی و تقریبا.»
مصاحبهکننده سپس از واکنش روح الله خمینی به اعدام عوامل این سوءقصدها می پرسد. «حاج آقا بعد از دستگیری این گروه که منجر به اعدام چند نفرشان شد، حضرت امام پیامی در این زمینه و یا واکنشی نداشتند؟
نه، اگر هم صحبتی کرده باشند الان نه یادم است، نه در جریان بودم.
- شاید چون حضرت امام با فعالیت مسلحانه موافق نبودند واکنشی نداشتند؟
نظر امام البته آن طور هم نبود که بطور مطلق نفی کنند.
حکم شرعی این کار را دوستان از مراجع گرفته بودند نه اینکه نگرفته بودند. برادر بنده یک آدمی بود که شاید یک دانه سوزن هم بدون رای و بدون حکم مرجع تقلیدش بر نمیداشت. خیلی محتاط بود و به همین ولایت فقیه، که آن وقت خیلی مطرح نبود اعتقاد داشتند. ما اصولا درباره ولایت فقیه که الان بحث میشود همان وقت که به تکلیف رسیدیم از آن پیروی میکردیم. به مسائل و احکام دینی کاملا مقید بودیم و اطاعت میکردیم. این مسئله هم طبق آنچه ما اطلاع داریم از نظر فتوایی که بگیرند برای انجام عملشان تا حدودی احتمال دارد اقای میلانی مثلا حکم داده باشند یا از خود آقایانی که پنج نفر بودند رای گرفته باشند منتها اینجا پای امام را نمیخواستند اصلا توی کار بیاورند. مسئله زمان و اقتضای روز بود و مشکلاتی که دولت هم می خواست در این زمینه یک خطایی بگیرد به همین خاطر نمی خواستند ایشان را در معرض خطر قرار بدهند.»
این قسمت خاطرات سعید امانی شباهت زیادی به اعترافات عوامل وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای دارد. وی کوشیده است تا با ظرافت نقش روح الله خمینی را در آمریت طرح سوء قصد به شاه و حسنعلی منصور نشان دهد. ابتدا می گوید روح الله خمینی صدور احکام انقلابی را به پنج نفر واگذار کرده بود. سپس اشاره می کند که روح الله خمینی به شکل مطلق فعالیت مسلحانه را نفی نکرده بود. جای دیگر تاکید می کند که از سن بلوغ پیرو ولایت فقیه بودند و در نتیجه از روح الله خمینی تقلید می کردند و بدون اجازه وی یک سوزن هم بر نمی داشتند و بالاخره توضیح می دهد که نمی خواستند مسئولیت سوءقصدها متوجه روح الله خمینی شود. از این رو هر ردپایی از وی در این سوءقصدها حذف می کردند.
روح الله خمینی همچنین در آستانه انقلاب، زمانی که در نوفل نوشاتو اقامت داشت، بارها حکومت شاه را به قیام یا جهاد مسلحانه تهدید کرده بود. مصاحبه های متعددی در این زمینه از سوی رسانه های غربی و عربی با وی صورت گرفته است که نشان می دهد اگر شاه در برابر انقلاب ایستادگی بیشتری می کرد، روح الله خمینی تردیدی در صدور فتوای جهاد مسلحانه علیه حکومت نداشت:«ما امیدواریم که شاه با همین نهضتی که به طرز فراگیر تمام ایران را گرفته است و کارمندان و کارکنان دستگاههای دولتی یکی پس از دیگری اعتصاب می کنند و در حال تعطیل و فلج کردن دستگاههای دولتی هستند، نتواند دیگر باقی بماند و به حیات خود ادامه دهد؛ لکن اگر چنانچه احتیاج به قیام مسلحانه بیفتد، ممکن است ما در این امر تجدید نظر کنیم. و اسلام در صورت لزوم، برای حفظ کیان اسلام و مصالح ملت، قیام مسلحانه را در موقع خودش و مقتضیات خودش اجازه می دهد و خونریزی برای حفظ قوانین اسلام و برای حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. (صحیفه امام مصاحبه روح الله خمینی با خبرنگاران انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ۱۶ آبان ۵۷، نوفل نوشاتو)
به باور روحالله خمینی «خونریزی» برای حفظ قوانین اسلام و برای حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. او حتی ابایی هم از بروز جنگ داخلی نداشت و به صراحت به خبرنگار هلندی که از او می پرسد «صدور فرمان حرکت مسلحانه قاعدتا جنگ داخلی در پی خواهد داشت» می گوید:« ما امیدواریم، بدون جنگ مسلحانه به پیروزی برسیم و شاه کنار برود و اگر چنانچه یک وقت اقتضا کرد، مبارزۀ مسلحانه را مورد بررسی قرار می دهیم. ( صحیفه امام مصاحبه خبرنگار رادیو-تلویزیون هلند با روح الله خمینی ۱۸ آبان ۵۷، نوفل نوشاتو)
نکته جالب توجه آنجاست که پس از سرکوب راهپیمایی ۱۳ آبان ۵۷، روح الله خمینی بارها مورد این پرسش قرار می گیرد و پاسخ مشابهی می دهد. اما یک ماه بعد، پس از آن که شاه اعلام کرد صدای انقلاب مردم را شنیده و تصمیم به ترک ایران گرفته بود؛ روح الله خمینی یک گام به اعلام قیام مسلحانه نزدیکتر می شود.
دهم آذر ۵۷ یک خبرنگار آمریکایی نزد خمینی می رود تا نظر او را درباره اظهارات دولت شاه که گفته بود که در دو شهر از شهرهای ایران، مقادیری اسلحه کشف شده است را جویا شود:
– آیا این بدان معناست که شما و طرفدارانتان اسلحه جمع آوری کرده اید؟
ــ طرفداران ما برای مقابله با ظلم، مشغول مهیا شدن هستند. لکن حالا دولت ایران راست می گوید؟! من آن را نمی دانم.
ــ حضرت آیت الله ، آیا خود شما مطلع هستید که طرفدارانتان مسلح شده اند؟
ــ به ما گفته اند که ما میخواهیم مهیا شویم و من هم اجازۀ مهیا شدن را دادهام.
ــ که به معنای اینکه اسلحه جمع می کنند؟
ــ بله.
ــ شما از کجا این سلاحها را به دست می آورید؟
نمیدانم.
ــ به من این جور تفهیم شده که بعضی از این سلاحها از سازمان آزادیبخش فلسطین می آید. آیا این درست است؟
ــ اطلاعی ندارم.
ــ آیا این باعث تعجب شما نخواهد بود که این سلاحها از جانب فلسطین آمده باشد؟
ــ نمی دانم.
( صحیفه امام. مصاحبه خبرنگار تلویزیون سراسری پی.بی.اِس امریکا با روح الله خمینی، ۱۰ آذر ۵۷، نوفل نوشاتو)
خمینی در واقع با جواب سر بالا دادن می کوشد تا حمایت مسلحانه ساف با انقلابیون تحت فرمان او را مسکوت گذارد. اما جایی دیگر به خبرگزاری لیبی می گوید که هر وقت زمان قیام مسلحانه فرا رسید، دولت های مسلمان باید کمک کنند.
۱۰ روز بعد پس از موضع گیری ها و دعوت های مکرر به اعتراض و شورش جمعی از نمایندگان دولت فرانسه نزد روح الله خمینی رفتند تا نگرانی خویش را استفاده وی از خاک فرانسه علیه حکومت شاه به وی اعلام و با وی مذاکره کنند.
نماینده دولت فرانسه به روح الله خمینی می گوید:« ما نمی خواهیم از مطالب ما اینطور استنباط شود که احساسی نسبت به آنچه در ایران می گذرد نداریم؛ اما اینکه گذاشته ایم شما کار کنید، یعنی جانبداری می کنیم. ما فرق قائل هستیم بین انتقاد ـ به هر شدت و وسعت ـ با بسیج مردم و دعوت به قیام و شورش.
روح الله در پاسخ ضمن دفاع از اقدام مسلحانه به نماینده دولت فرانسه می گوید: «به نظر من، دولت فرانسه در این امر در اشتباه است: «مسئله امر به شورش است، قرار شورش است»، امر به قیام مسلحانۀ ضد شورش است؛ برای فلج کردن شورش است. (صحیفه امام، پاسخ به نمایندگان دولت فرانسه دربارۀ آزادی بیان و نحوۀ فعالیت در فرانسه؛ ۲۰ آذر ۵۷، نوفل نوشاتو)
روح الله خمینی پس از انقلاب
اگر از اعدام های انقلابی صادق خلخالی حاکم شرع روحالله خمینی در روزهای نخست انقلاب صرف نظر کنیم؛ مواضع روح الله خمینی به شهادت محمود دعایی سفیر وقت ایران در بغداد و نماینده مادام العمر دو رهبر جمهوری اسلامی در روزنامه اطلاعات یکی از بهانه های صدام حسین برای حمله ایران و تحمیل جنگی پرهزینه و تلفات به ایران بود. اما روح الله همواره جنگ را نعمت می دانست؛ خواستار جنگ تا رفع فتنه از عالم بود و افتخار می کرد که جوانان را از عشرتکده ها به میدان جنگ فرستاده است.
مستندات فراوانی شامل متن، صوت و تصویر و از همه مهمتر حافظه جمعی ایرانیان وجود دارد که نشان می دهد که در ادبیات و روش سیاسی روح الله خمینی بر خلاف نظر نوه او، لوله تفنگ جایگاه ویژه ای داشته و وی تا پایان عمرش هیچگاه برای رسیدن به اهداف سیاسی و ایدئولوژیک، از به کار بردن سلاح و نیروی قهریه صرفنظر نکرده است.
اکنون باید از سید حسن خمینی که در دایره کسانی قرار می گیرد که خواهان اصلاح جمهوری اسلامی هستند، پرسید آیا این بخش از باورهای پدربزرگ ایشان، دردی از مردم ایران را دوا می کند یا خیر؟