ایران وایر
یکی از چشمهای «الهه توکلیان» که خودش را «دختر ایران» معرفی میکند، روز ۲۹شهریور در شهر «مشهد» هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و برای همیشه بینور شد. یعنی دقیقا هفته نخست آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در پی قتل «مهسا [ژینا] امینی». حالا، پنج ماه از آن روز میگذرد و همه، الهه را با قلب سفیدی که روی چشم خود گذاشته است و قرارهای دادخواهانهاش با دیگر زنانی که جمهوری اسلامی کورشان کرده، میشناسند.
طبق داشتههای منتشرشده، به شهادت پزشکان، دستکم ۵۰۰ معترض در سه بیمارستان تهران و دستکم ۸۰ معترض در کردستان هدف شلیک سلاحهای سرکوبگران قرار گرفتهاند و یک یا دو چشم خود را از دست دادهاند. الهه اما، مثل بسیاری دیگر آسیبدیدهها، در این آمار و شهادتهای پزشکان نیست.
بالای صفحه الهه در اینستاگرام هم مثل بسیاری دیگر از آسیبدیدگان نوشته شده: «چشمم هدف گرفتی، اما قلبم هنوز میتپه» و درباره گریههایش روی تخت بیمارستان گفته است: «بیشک از صدای شلیک تفنگ تو رساتر است آخرین ناله من… .»
او دو روز پیش از تیر خوردن، در مراسم «اربعین» کربلای عراق شرکت داشت.
الهه توکلیان از نخستین زنان آسیبدیده از ناحیه چشم است که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام، پرده از جنایت شلیک هدفمند به چشمان معترضان برداشت. زنی که در دوره کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بینالمللی خوانده، و کارشناس حسابداری است. او کُرد کرمانج، از کُردهای شمال خراسان است.
مرور استوریها و پستهای الهه توکلیان، ما را به او نزدیکتر میکند و با زنی آشنا میشویم که حالا عکساش در حالیکه قلب سفیدی بر چشم اوست، در اعتراضات و تظاهرات ایرانیها در چهارگوشه جهان روی پلاکاردها، خودنمایی میکند.
الهه در اعتراضات سپر دو کودک شده بود
نخستین پستی که الهه توکلیان درباره چشمی که سرکوبگران از او گرفتند منتشر کرد، تنها مربوط به خودش نبود. بلکه او از چشمهای «غزل رنجکش» و چشمهای خودش نوشت. غزل رنجکش در جنوب ایران [بندرعباس] مورد شلیک نیروهای سرکوب قرار گرفته و الهه در خراسان.
در این پست، از سختی تحمل درد و رنجی که بر او تحمیل شده نوشت و از قوی بودن و ماندن برای پدری که در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق، مجروح شده است. از غزل رنجکش نوشته که سپر جان مادرش شد و از خودش که سپر جان «بچهها» و خواهرش شده است: «غزل سپر جان مادرش شد و من سپر جان بچهها و خواهرم. تو سپر چه شدی که بیدرنگ زدی؟»
او همچنین از پدرش یاد کرده است که هشت سال در جنگ ایران و عراق جنگید و جانباز شد.
مرد جانباز دیگری هم در نوشتههای الهه، به چشم میخورد. الهه در یکی از استوریهای خود از برخورد یک جانباز با او در بیمارستان نوشته است: «برای عمل پسفردا رفتم بیمارستان برای آزمایش خون. یه آقای جانبازی اونجا بود، متوجه استرسم شد. خندید و گفت من ۵ سال جبهه بودم یه تیر نخوردم، تو چطوری رد شدی تو چشمت خورده؟»
آیا سرکوبگران الهه را برای شلیک به چشمهایش انتخاب کرده بودند؟
همبستگی چشمها
دو ماه از آن شب واقعه گذشته بود که الهه به کار بازگشت و با انتشار پستی در اینستاگرام خود در حالیکه دفتری در دست داشت، نوشت: «چه قدرتی دارد چشمانم… این قدرت جنگیدن، مرا به آینده شکوهمند هول میدهد.»
تصویر الهه با یکی دیگر از آسیبدیدگان از ناحیه چشم؛ «نیلوفر آقایی»، بارها در شبکههای اجتماعی و رسانهها بازنشر شد.
او در پستی دیگر، از دختران و پسرانی که در شبکههای اجتماعی از خود و آسیب به چشمانشان نوشتهاند نام برده، و صفحههای آنها را در اینستاگرام معرفی کرده است؛ گویی رمز همبستگی و اتحاد آنها، حالا چشمهای از دست دادهشان است.
الهه در یکی از استوریهای خود، پستی از «کیمیا آسا»، شاعر جوان ایرانی ساکن آلمان را بازنشر کرده است که در آن ویدیو دردناک، لحظه برخورد گلوله به چشم یکی از معترضان به نمایش درآمده است. شاید خود الهه باشد و شاید هم زنی هم سنوسال او. در این ویدیو تصویری از الهه هست که «بعد از یک ماه بیقراری»، چشم تیرخوردهاش باز شد. الهه نوشته است که زن و مردی او را با خودرو شخصیشان به بیمارستان منتقل کردند.
۲۷دی، یکی از کاربران توییتر با نام کاربری «غوغای ایران»، با انتشار ویدیویی از نیروهای سرکوب و صدای شلیک، با توضیح «پیام شما» نوشته است: «الهه توکلیان توی اسفراین تیر خورد، من دقیقا پشت سر ایشون بودم. ما هیچ کاری نمیکردیم، جز شعار دادن. دور میدون مرکزی شهر (امام خمینی) بودیم. یه طرف یه جوونی بنر خامنهای رو پاره کرد، همونجا با ساچمه زدن.»
ملغمهای از امید و رنج
امید و موثر بودن یکی از فصلهای مشترک نوشتهها و پستهای الهه توکلیان است. او بارها از قوی و موثر بودن، چه پیش از آسیب به چشمها و چه پس از آن نوشته است. بهعنوان نمونه پیش از آنکه چشم الهه هدف شلیک سرکوبگران قرار بگیرد، وقتی گواهینامهای را از دانشگاهی در صربستان دریافت کرد، نوشته است: «قبل از اینکه بهترین باشی، موثرترین باش!»
بهنظر میرسد او چندین بار هم در نمایشگاههای بینالمللی بههمراه همکاران خود حضور داشته است. هرچند که اسم شرکتی که او نمایندهاش بوده، خط خورده است. او در توضیح یکی از همین پستها، نوشته است که برای چندمین بار «برند برتر» شدهاند.
اما انگار الهه در مسیر رشد و کسب موفقیتهایش همواره تنها بوده است. مثل وقتی که نوشت: «خیلی جرات میخواد تنهایی مقاومت کنی… تنهایی بسوزی و تنهایی رشد کنی…»
اما وقتی رنج در زندگیاش پررنگتر شد که چشماش را از او گرفتند و وقتی برای نخستین بار ویدیوهای آن شب واقعه را دید: «از شدت درد چشمم، توی اشک و خون ناله میکنم. دنیا نباید فراموش کند این التماس و نالههای پر دردم را. لحظهای که بازبینی فیلم آن، اشک چشمانم را جاری کرد. نفرین بر تو دنیا. نفرین بر این همه ظلم. امشب این فیلم که توسط عزیزانی که از اولین لحظات این اتفاق تلخ کنارم بودن ضبط و تا به امروز بهخاطر شرایط روحی من بایگانی شده بود، تماشا کردم. […] کیست که از شدت سوزش چشم التماس کند که تیر چشمش را همراه با زیباییهای از بین رفته در بیاورند؟؟؟»
و بعدتر، از یادآوری شب واقعه و آن درد غیرقابل تصور، نوشت:
کشاکش دلی که دیندار است
برای سرکوبگر فرقی ندارد که معترضان خداباور و دیندار هستند یا بیخدا، او قرار است بههر قیمتی، اعتراض را خاموش کند. پستهای اینستاگرام الهه هم بیانگر وجود معتقد و دیندار اوست. هم آنکه تاکنون پستی بدون حجاب منتشر نکرده است، و هم نوشتهها و تصاویری که او را در اماکن مذهبی شیعیان در ایران و عراق نشان میدهد.
او در یکی از استوریهایش نوشته است که دو روز پیش از تیری که به چشماش خورد، در کربلای عراق بود. الهه برای مراسم «اربعین» [چهل روز پس از کشته شدن امام سوم شیعیان] به عراق رفته بود. اما پس از آنکه چشماش هدف شلیک سرکوبگران قرار گرفت، برخی عکسها و تصاویر مذهبی را از صفحه خود حذف کرد و برای چهار ماه، پا به حرم «امام رضا» [امام هشتم شیعیان در مشهد] نگذاشت.
برای همین میپرسد: «چرا من اون الهه دیگه نیستم؟؟»
«ایرانوایر» پیشتر در گزارشی اعلام کرد که طی چندین ماه تحقیقاتی که همچنان ادامه دارد، میتوان اتهام «جنایت علیه بشریت» را برای جمهوری اسلامی مطرح کرد.