و حکایت شیخ به نفت رسیده
الا نفتالاسلام و المسلمین – الا حجتالگازوئیل المبین
رفع مشکل معیشتی
-شنیدی گفتم مشکل معیشتی مردم باعث شده مخالفان به ما سرکوفت بزنند؟
-بله شنیدم قربان.
-شنیدی گفتم ما فقط مشکل معیشتی داریم وگرنه اقتصادمان شکوفا شده؟
-بله قربان شنیدم.
-شنیدی گفتم اگر نرخ تورم بیاید پائین، نرخ تورممان هم پائین آمده؟!
-بله. این را هم شنیدم.
-شنیدی از دولت رئیسی تعریف کردم و دستور دادم تورم را هم مهار کند؟
-این را هم شنیدم قربان
-خب. حالا که تو مغز اقتصادی هستی، بگو ما باید چکار کنیم که تورم مهار شود و مشکل بی پولی حل شود؟
-قربان خبر دارید که آمریکا و اسرائیل میخواهند حمله به تاسیسات اتمی ما را شبیه سازی کنند؟
-بله. خبر دارم.
-خب، این بهترین فرصت را به ما میدهد که مشکل اقتصادی خودمان را حل کنیم.
-چطوری؟
-ماهی بگیریم.
-ماهی؟
-بعله. ژاپنیها میگویند اگر میبینی کسی گرسنه است، ماهی بهش نده که بخورد و دوباره گرسنه شود. ماهیگیری یادش بده که همیشه سیر باشد.
-حالا ما چه جوری ماهی بگیریم؟
-آمریکایی بگیریم. مثل ماهی. برمیگردیم به همان عرایض قبلی خودم که همه خندیدند و مسخره کردند و گفتند سردار محسن رضایی خل شده؟
-خل شده بودی؟
-نه خیر قربان. گفته بودم «اگر آمریکا دنبال حمله نظامی باشد در همان هفته اول ۱۰۰۰ گروگان از آنها میگیریم، و برای آزاد کردن هر یک از آنها باید چند میلیارد دلار بدهند. مشکل اقتصادی ما نیز حل میشود.»
-حالا مگر گرفتن ۱۰۰۰ تا آمریکایی کار ساده ایست؟ تازه با این مشکل معیشتی که داریم، تا آمریکا بیاید قبول کند و باج بدهد این هزارتا از گرسنگی میمیرند.
-ساندویچ میدیم بهشون. اون با من.
-حالا مگر سربازان آمریکایی سر راه ریختهاند که ما هزارتاشان را گروگان بگیریم؟ فوقش بتوانیم بگیریم، یکی دو تا …
-فکر اونجاشم کردهام. یک دانه هم که بگیریم مشکلمون حله.
-چقدر میتونیم بگیریم بابت یک سرباز؟
-کم کمش صد میلیون؟
-عجب. آنها دادند ما هم گرفتیم. صد میلیون برای آزادی یک سرباز؟
– بعله. بنده حسابش را کردهام. نرخش شناور است. ۹۰ میلیون، ۱۰۰ میلیون، ۱۲۰ میلیون. بستگی به وزن یارو دارد.
-به وزنش؟
-بعله. بنده فکر کردم با آمریکاییها کیلویی حساب کنیم.
-کیلویی؟
-بعله. گروگان کیلویی یک میلیون. ترازو میآریم جلوی خودشان وزن میکنیم. ترازوی دیجیتال. سربازان آمریکایی هم همه گنده منده و هیکل دارند. البته ما هم باید سعی کنیم چاقالوها و گامبوهاشون را گروگان بگبریم. تازه اینجا هم پرواربندیشون میکنیم. تا بخواد معامله جوش بخوره وزن یارو را دوبرابر میکنیم.
-بکنید ببینیم عملی هست.
-بعله که عملی هست. تازه من فکر یک اضافه درآمد هم کردم که اون خیلی شیرینه.
-اضافه درآمد از همین گروگان؟
–بعله. فکر کردم در روزهای آخری که مذاکرات داره به نتیجه میرسه، تریاک به خوردش بدیم.
-تریاک برای چی؟
-همین کاری که مرغدارها میکنند برای اینکه یبوست بگیرن اضافه وزن بیارن. تازه روزهای منجر به معامله نمیذاریم گروگانه خودشو خالی کنه. آخ آخ. آمریکا هرچی طول بده به ضررشه. از برجام بدتر. گروگان هرچی نرینه به نفع جمهوری اسلامیه.
-عجب.
-تازه برینه هم نمیذاریم خشتکشو عوض کنه. میگیم با این کارت به منافع جمهوری اسلامی ضربه میزنی.
-آورین. آورین.
-ببینین مغز اقتصادی من چیه. حالا نذارین من هر دوره رئیس جمهور بشم!
***
حکایت شیخ به نفت رسیده
فراورده آخر
الا نفت الاسلام والمسلمین
الا حجت الگازوئیل المبین
الا شیخ بنزینَتُ المستدام
الا حضرت گازَتُ المرسلین
الا آیت الله مازوت ساز
سرازیر اندر صراط الذین
الا ثِقّتُ القیر خلد آشیان
که لاتاریات برده عین الیقین
الا ای امام تو در چاه نفت
به همدستی ارحم الراحمین
الا ای فروشنده نفت و گاز
بهی بشکهَ تُ اللولهَ تُ النستعین
الا ای که هست و هویت تراست
هم از برکت نفت ایران زمین
تو کز نفت و از هر فرآوردهاش
بری بهره در راه ترویج دین
برای تعالی اسلام خویش
خصوصاً مشو غافل از وازلین
بکن درک این نعمت نفت را
بدان سهلتر کن درون رفت را
***
هادی – لندن – ۳ شهریور
***
از: ایندیپندنت