حامد آئینه وند
شیرین عبادی وکیل برجسته در سال ۲۰۰۳ در حالی به عنوان نخستین ایرانی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد که دولت محمد خاتمی تحت عنوان دولت اصلاحات که بنای ایجاد تغییراتی در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را داشت عهده دار امور کشور بود. رئیس جمهوری که نه تنها موفق به انجام هیچ یک از وعده های خود نشد بلکه تا اواخر دولت لوایح معروف به دوقلو که مرتبط با اصلاح قانون انتخابات مجلس و افزایش اختیارات رئیس جمهور بود را نیز پس گرفت و در نهایت گفت «نظام سیاسی» که منظور از این کلمه رهبر ایران سید علی خامنه ای است رئیس جمهور را تدارکاتچی می خواهد و خواست و اراده رهبر ایران در قدرت گیری روسای جمهور پس از خاتمی درستی این گزاره را به روشنی نشان داد.
محمد خاتمی در کسوت رئیس جمهور به جای استقبال از شیرین عبادی در راستای تخفیف و تحقیر جایزه صلح نوبل سخن گفت و در اولین اظهارات از او خواست تا اجازه ندهد از این دستاورد به هیچ شکلی سوءاستفاده شود. وی با نام بردن از اسحاق رابین و شیمون پرز به عنوان برندگان جایزه صلح نوبل گفت: “اگر برندگان جایزه صلح نوبل در ۴۰ سال گذشته یعنی تا دوران جنگ سرد را بررسی کنیم مشاهده می کنیم که ملاک های تعیین کننده برای این جایزه ملاک های سیاسی بوده اند.” رییس جمهوری اسبق ایران که اتفاقا بسیار داعیه حقوق بشر داشت اضافه کرده بود «در زمینه های علمی کاملا ملاک های علمی و واقعی رعایت می شود و واقعا برندگان علمی جایزه نوبل، برجسته ترین دانشمندان جهان هستند. اما جایزه صلح نوبل چندان مهم نیست».
جمهوری اسلامی اما برای صاحب این جایزه نه چندان مهم به قدری دردسر و مخاطره ایجاد کرد که راهی جز خروج از ایران برای همیشه پیش روی او باقی نماند. کتاب خاطرات شیرین عبادی تحت عنوان « تا آزادی» که نشر باران منتشر کرده به شرح گوشه هایی از اقداماتی می پردازد که جمهوری اسلامی با نخستین ایرانی زن برنده نوبل کرده است: از ضبط خود مدال نوبل برای مدتی گرفته تا اعتراف گیری از همسرش با تهدید به مرگ علیه او، پلمپ دفتر کانون مدافعان حقوق بشر که با پول نوبل خرید تا مصادره اموال و دستیگری و آزار خواهرش برای مدتی نسبتا طولانی.
دو دهه پس از دریافت جایزه صلح نوبل توسط شیرین عبادی در زمانه دولت خاتمی که صحبتها از ضرورت اصلاح نظام سیاسی حاکم بر ایران بود اما اکنون این جایزه به زن فیزیک خوانده دیگری از ایران که قریب ده سال از دیدن فرزندان و شنیدن صدایشان محروم است اعطا می شود که بر حسب اتفاق نایب رئیس همان کانون مدافعان حقوق بشر تعطیل شده ای است که شیرین عبادی و عبدالفتاح سلطانی آن را پایه گذاری کردند منتهی، در زمانه ای که ابراهیم رئیسی عضو هیات مرگ قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال۶۷ و رئیس پیشین قوه قضائیه، سکان دولت را در دست دارد.
زمانی که خیزش بزرگ «زن زندگی آزادی در ایران» به وحشیانه ترین وجه ممکن که منجر به کشته و کور شدن صدها تن از زنان و مردان و اعدام تعدادی دیگر از جوانان شد، سرکوب شده است و جنگ روزانه ای برای تحمیل حجاب اجباری به زنان در خیابان ها و مکان های عمومی در جریان است. در چنین شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسف باری البته دیگر صحبت از هیچ اصلاحی در میان نیست و قاطبه فعالان سیاسی عبور از جمهوری اسلامی را چاره کار فرو بسته توسعه و آزادی در ایران میدانند. اما با اپوزسیون چند پاره و نا منسجم فعلی و اراده سرکوب حداکثری سپاه پاسداران، روزهای روشنی پیش روی دومین زن ایرانی برنده صلح نوبل که هم اکنون نیز خودش زندانی است قرار ندارد.
اگرچه پس از سالگرد جنبش مهسا و عدم توجه ایرانیان به فراخوان رضا پهلوی در ۲۵ شهریور ماه گذشته تکلیف سلطنت طلبان روشن شده است اما هنوز خبری از انسجام جمهوری خواهان و ترسیم طرحی واقع بینانه و امکان پذیر برای عبور از جمهوری اسلامی در دست نیست. شاید مهمترین ماموریت شیرین عبادی و نرگس محمدی ضرورت گوشزد این موضوع به احزاب، فعالان سیاسی و اصحاب رسانه ها و تلاش شبانه روزی برای ایجاد اجماعی میان مخالفان جمهوری خواه باشد تا دست کم برای روزی که علی خامنه ای در قید حیات نیست برنامه ای عملیاتی برای سرنگونی دیکتاتوری روحانیت و شریک نظامی اش سپاه پاسداران در دست داشته باشند. امید است دو دهه بعد روز نامه نگاران ایرانی از نقش مهم برندگان ایرانی جایزه صلح نوبل در گذار از جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی جمهوری دموکراتیک ایران نوشته باشند نه اینکه کدامین زن یا مرد زندانی و کنشگر سیاسی علیه جمهوری اسلامی کاندید برنده صلح نوبل است.