چرا غوغا؟چون غوغا، ناله نیست، شیون نیست، فریاد نیست. غوغا غریو است، خروش است، ولوله و هنگامه است، خروش رعدآسای یک پهلوان، یک ابر من است. من؛ که با بهمن یا( وهومن) نیز همزاد است، جان جان مردم و انسان به شمار می رود. نرگس تهمتن روزگار ما، تن شکست ناپذیری است که بیش از سی سال در برابر خودکامه ترین و ستمگرترین حکومت استعماری جهان، همچون کوه ایستاده است. بانو نرگس محمدی فعال حقوق بشر و خبرنگاری است که از سال ۱۳۷۰ تا کنون بارها بازداشت و زندانی شده است. کوس رسوایی حکومت آخوندها و ستم بر این بانوی مبارز به گوش همه ی جهانیان رسیده است تا جایی که کمیته ی نوبل صلح جایزه ی امسال را به بانو نرگس محمدی داد.
نروژی ها جایزه ی جهانی نوبل صلح در سال ۲۰۲۳ را به نرگس محمدی دادند زیرا او نماد آزادی خواهی و مقاومت ایرانیان به ویژه زنان ایرانی در برابر حکومت دینی و ضد ایرانی است. جایزه ی صلح نوبل از سال ۱۹۰۱ تا کنون به کسانی چون؛ نلسون ماندلا، داگ هامرشولد، مارتین لوتر کینگ، بانو آنگ سان سو چی، بانو شیرین عبادی، باراک اوباما، دوشیزه ملاله یوسف زی، جیمی کارتر و بسیاری از مبارزان در راه برقراری و تحقق حقوق بشر و عدالت در جوامع بشری اهدا شده است.
از فردای دگرگونی و شکست انقلاب ۱۳۵۷ به دست خمینی و آخوندها، شماری از زنان و مردان، بر ضد قوانین واپس مانده ی اسلامی مانند کم تر دانستن ارزش زنان در برابر مردان، نداشتن حق سرپرستی فرزندان برای زنان، نداشتن حق انتخاب همسر، نداشتن حق ارث برابر با مردان، قانون قصاص و دیگر قوانین تبعیض آمیز اسلامی مبارزه ی خود را در برابر حکومت دینی آغاز کردند. مبارزه در برابر دین و حاکمیتی که نزدیک به ۱۴۰۳سال زنان یعنی نیمی از ایرانیان را از حقوق و سزاواری های مردمی بی بهره کرده است. کمپین یک میلیون امضاء که در سال ۱۳۸۵ آغاز شد یکی از نمونه ها و نشان دهنده ی عزم راسخ زنان و مردان ایرانی برای مبارزه در برابر ستم دینی مردسالارانه بر ضد زنان بود. این کمپین از سوی زنان و مردان بیشماری پشتیبانی و تأیید گردید مانند؛ سیمین بهبهانی، ناصر زرافشان، شیرین عبادی، فریبرز رییس دانا، نرگس محمدی، جعفر پناهی، شهلا لاهیجی، عمران صلاحی، بابک احمدی، خدیجه مقدم و … .
دادن جایزه ی صلح نوبل به دو بانوی ایرانی نشان دهنده مبارزه ی سرسختانه زنان در ایران بر ضد قوانین تبعیض آمیز اسلامی است. در این مبارزه مردان آگاه و دانش آموخته ای نیز دوش به دوش زنان پیکار کرده و آسیب دیده اند. مردان و زنانی که از این قوانین واپس مانده و کهنه پشتیبانی می کنند در واپس ماندگی چهارده سده ی پیش در جا می زنند و چشمان و مغز خود را بر روی پیشرفت های جهان بسته اند.
نرگس محمدی در نامه ی بلندی به کمیته ی نوبل صلح، تأکید می کند که از پشت میله های زندان نامه را می نویسد. او نامه ی خود را به کمیته ی نوبل صلح چنین آغاز می کند:
« از ریاست و اعضای محترم کمیته ی نوبل صلح سپاسگزارم که با اعطای جایزه ی معتبر و پرافتخار صلح نوبل از جنبش باشکوه ”زن، زندگی، آزادی“ و از یک زن زندانی مدافع حقوق بشر و دموکراسی خواه، حمایت معنادار و پرقدرتی کردید. یقین دارم تأثیر تردید ناپذیر جایزه صلح نوبل بر جنبش پرقدرت اخیر ایرانیان برای صلح، آزادی و دموکراسی، بیش از فزونی قدرت مبارزه و مقاومت فردی من خواهد بود و این برای من امید آفرین و شورانگیز است.».
او در این پیش گفتار همراه با سپاسگزاری و بالا بردن ارزش جایزه ی نوبل صلح، پشتیبانی کمیته را از یک زنِ زندانیِ مدافعِ حقوقِ بشر و دموکراسی خواه ستایش می کند. بانو نرگس محمدی دادن جایزه ی نوبل صلح به یک زندانی سیاسی در ایران را موجب فزون تر شدن توان سیاسی اجتماعی «جنبش با شکوه “زن، زندگی، آزادی”» می داند و همزمان جنبش ایرانیان برای صلح، آزادی و دموکراسی را به جایزه نوبل پیوند می زند.
نرگس محمدی در نامه ی بلندی که برای کمیته ی نوبل صلح می فرستد، به زبان های گوناگون در سراسر جهان خانه به خانه دست به دست می شود آبرویی برای آخوندها برجای نمی گذارد. او از دروغین بودن انتخابات، از کشتار زندانیان و مردمان بی گناه در خیابان ها در خیزش ها و اعتراض های سال های «… ۸۸، دی ماه ۹۶ تا اعتراضات ”آب“، از آبان خونین ۹۸ تا اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکراینی و اعتراضات مستمر معلمان، کارگران، بازنشسته گان و دیگر گروههای اجتماعی …» می نویسد. او ناکارآمدی حکومت آخوندها در زمینه های قضایی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، زیستگاهی، رسانه ای و … را بر می شمارد و نشان می دهد که آخوندهای آدمکش و دزد قوانین حقوق بشر و قوانین بین المللی را به هیچ می گیرند و نسبت به کودکان، زنان، بیماران و … به هر جنایتی دست می زنند. او یک تنه همه ی سایبری های حکومت اسلامی و همه ی رسانه هایی که از آخوندها پول دریافت می کنند را به زاری و شکست واداشت. ” کار صدها صد هزاران تیغه ی شمشیر کرد ،”نرگس !
نرگس محمدی در جایگاه یک دادستان، از سوی ملت ایران، ادعانامه ای همه جانبه برای آخوندها و حکومت ضد ایرانی و وابسته ی آنان می نویسد و به کوتاهی و چشم پوشی « دولتها، جامعه مدنی جهانی، از جمله سازمان ها و نهادهای بین المللی، رسانه ها و سازمان های مدنی و…» انگشت می گذارد و آنان را نیز رسوا می کند. او در پایان نامه ی ارزشمندش از مردمان دلسوز جهان هم سپاسگزاری می کند و می نویسد: « … من عمیقاً از حمایت نهادهای بینالمللی حقوق بشری، همینطور سازمان های مدنی زنان، هنرمندان، انجمن جهانی قلم، نویسندگان و روشنفکران و رسانههای جهانی برای حمایتهای تأثیرگذارشان از جنبش ”زن، زندگی، آزادی“ سپاسگزارم.» در همان جا هم گله می کند و می نویسد: « اما واقعیت این است که دولتها و سازمان ملل آنچنان که ضروری و سزاوار مینمود، اهتمام جدی، انسجام عملی و رویکردی پیشبرنده برای حمایت معطوف به پیروزی مردم ایران نداشتهاند. سیاستها و راهبردهای دولتهای غربی سطحیتر از آن بوده که با اصالت بخشی به ارادهی مردم ایران برای رسیدن به اهدافشان، دموکراسی را در این نقطه از جهان ممکنتر و صلح را تضمین نمایند.»
همه ی خانواده های داغدار، همه ی زندانیان سیاسی، همه ی آوارگان ایرانی، همه ی ایل ها و گروه هایی که از کمک ها و حقوق شهروندی بی بهره مانده اند، همه ی کارگران و باز نشستگان ستم دیده، همه ی آموزگاران و فرهنگیان دادخواه، همه ی ایرانیانی که چهل و پنج سال از آخوندها آسیب دیده اند می باید سپاسگزار چنین پهلوانی باشند که کوس رسوایی حکومت دینی وابسته به بیگانگان را بر بام جهان به صدا در آورده است.
منوچهر تقوی بیات
بیست و هشتم آذر ماه ۱۴۰۲ خورشیدی برابر با ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی