برای برپایی دموکراسی، جبهه را باید گسترش دهیم

یکشنبه, 26ام اسفند, 1403
اندازه قلم متن

واژه ی جبهه به معنای پیشانی، جلو، نما، نیرویی که در پیش یا جلو سپاه یا ارتش است و … از نگاه سیاسی، هر گاه همه ی سازمان ها، انجمن ها و گروه ها، با هرگونه باور و اندیشه، برای رهایی کشور با هم تلاش کنند نیز جبهه نامیده می شود. واژه ی ملی؛ هم به معنای مردمی، میهنی و همگانی، در برابر واژه ی دولتی و به معنای ایرانی نیز هست.
جبهه ملی؛ جبهه ای است میهنی و همه ی ایرانیان با هر اندیشه و مرام، مذهب و تبار، را در سراسر کشور در بر می گیرد. هر ایرانی چه بخواهد چه نخواهد در این جبهه ی میهنی جای دارد و ایرانی نامیده می شود. اگر کسی ایرانی باشد و برای رهایی و بهبود خانه و میهن خود تلاش نکند، مانند کسی است که به فرزندان و خانواده ی خویش ستم روا می دارد. کسی نمی تواند جبهه ملی را بشکند، چون آنگاه جبهه ملی معنای خود را از دست می دهد. برای رسیدن به حاکمیت و فرمانروایی ملی، ما ایرانیان همه باید بتوانیم آزادانه رأی بدهیم. هر گاه در یک انتخابات سراسری و آزاد، بدون دخالت بیگانگان، همه ی ایرانیان رأ ی بدهند فرآیند چنان انتخاباتی، فرمانروایی ملی خواهد بود. فرمانروایی نمایندگان چنین رأی گیری، دولت ملی نامیده می شود. بدون یاری همه ی ایرانیان فرمانروایی ملی پدید نخواهد آمد و ملت ایران به آزادی و سروری خود دست نخواهد یافت. از انقلاب مشروطیت تا به امروز هرگز یک انتخابات آزاد با نظارت آزاد مردمان میهن ما انجام نگرفته و آزادی سیاسی و اجتماعی در ایران پدید نیامده است. فرمانروایی ۲۸ ماه دولت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق هم با کار شکنی ها و نیرنگ های دولت های بیگانه و در پایان با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ناکام ماند و با شکست روبرو شد.
در ایران، جبهه ملی همیشه با نام دکتر مصدق در اندیشه ی مردمان میهن ما همراه است. جبهه ملی حزب نیست، جبهه است. این جبهه به رهبری دکتر محمد مصدق در آبان ماه ۱۳۲۸ در ایران پدید آمد. ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور و بیرون کردن انگلیس های غارتگر نفت، یکی از مهم ترین کارهای جبهه ملی است که به ابتکار و پیشنهاد زنده یاد دکتر حسین فاطمی انجام گرفت. جبهه ملی ایران امروز، یک سازمان سیاسی جمهوری خواه، ملی*، سکولار و دموکرات است که رئیس هیئت رهبری – اجرایی و رئیس شورای مرکزی آن دکتر حسین موسویان پزشک متخصص داخلی ( قلب و گوارش) است.  
*جبهه ملی ( صد در صد ملی است! ) [جبهه ملی، “ملی گرا” نیست بلکه به پیروی از راه مصدق به راستی و صد در صد ملی است. ملی گرا؛ به سازمان ها و کسانی گفته می شود که از جناح چپ یا راست به جبهه ملی گرایش پیدا می کنند. زنده یاد دکتر یدالله سحابی یک شخصیت مذهبی بود که به دکتر مصدق و جبهه ملی گرایش مثبت داشت. زنده یاد خلیل ملکی (رهبر جامعه ی سوسیالیست ها) از جناح چپ به جبهه ملی گرایش داشت و به راستی ملی گرا بود.].  
 کسانی که جبهه ملی را یک حزب می دانند معنای جبهه را کم ارزش و ناچیز می سازند. جبهه ملی، یکم، دوم، … پنجم و ششم ندارد. جبهه ملی یا جبهه ی همه ی ایرانیان هست یا نیست. جبهه ملی اگر دو تا یا چند تا بشود دیگر جبهه ملی نیست و معنای خود را از دست می دهد. کسانی که گروه های کوچکی به نام جبهه ملی درست می کنند جبهه شکن هستند و می کوشند تا نام و یادگار دکتر مصدق و دکتر فاطمی و تلاش های ایرانیان میهن دوست را بی ارزش کنند. آن جبهه ای که به پیروزی برسد، آن جبهه، جبهه ی پیروزمند ملی خواهد بود. کسی برای مبارزه ی جبهه ای در راه میهن خود از کس دیگری دستور یا پروانه مبارزه دریافت نمی کند. میهن دوستی، در خون هر کسی بنابر گوهر درونی و آموخته هایش روان است.
ایران، جان و هستی همه ی ایرانیان است. ایران؛ سرزمینی است که ما ایرانیان در آنجا زاده شده ایم و یاخته های ما از خاک آن ساخته شده است. ایران از آن ماست و ما  ایرانیان از آن ایران هستیم. شش دانگ ایران از آن همه ی ایرانیان بوده و بهره ی همگان از این دارایی برابر است. هر کس بیشتر در آبادانی و سر بلندی آن بکوشد گرامی تر و ارزشمند تر است. نام میرزا تقی خان امیرکبیر و دکتر محمد مصدق،  دکتر فاطمی، شهدای سی ام تیر و میلیون ها ایرانی میهن دوست که نام دار یا بی نام و نشان در راه خدمت به میهن کشته شده اند نیز از همین رو برای ما ایرانیان ارجمند است و همیشه ارجمند خواهد ماند. برابر آمارهای سازمان ملل و سازمان عفو بین المللی هر ساله سدها زندانی سیاسی در ایران اعدام می شوند. تنها در سال ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی به دستور اربابان خمینی در ایران تیر باران شدند. « … کدامین نغمه می ریزد، کدام آهنگ آیا می تواند ساخت طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می رفتند، طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟…( سیاوش کسرایی)».
پس از انقلاب مشروطه و از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی که انگلیس ها در ایران کودتا کردند و قزاق بی سوادی به نام رضا( که نام خانوادگی هم نداشت) را به حکومت گماشتند تا به امروز ما ایرانیان از آزادی برای اداره ی میهن خود به دور نگه داشته شده ایم و هر کس در این سد و چند سال گذشته خواسته است راهی برای اداره ی این سرزمین پیدا کند کشته شده و هستی اش بر باد رفته است. همه ی فرزندان این آب و خاک می توانند و باید در هر کجای ایران به هر شیوه که در خور و مناسب است به گونه ای جبهه ای و جمعی، برای رهایی کشور از خودکامگی و وابستگی به بیگانگان تلاش کنند.
آخوندهای تنبل و بیکاره با پوشیدن عبا و عمامه و ردا، با نام اسلام، توده های نادان را در ایران فریب داده و قدرت حاکمیت را قبضه کرده اند. خمینی خودش درباره ی ذات و باطن خودش و آخوندها گفت: ««… بترسید از آن روزی که این مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشه از آن روز بترسید…».
خمینی همچنین در یک سخنرانی در ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۱ درباره ی دروغ گویی و عدول از سخنان خودش چنین می گوید: « … در مصاحبه‌ های نجف و پاریس گفتم اسلام پیروز بشود روحانیون می‌روند سراغ شغل‌های خودشان. لکن آمدیم و از این حرف عدول کردیم چون دنبال مصالح اسلام هستیم».
دروغ های خمینی شیاد هنگام آمدن به ایران، در بهشت زهرا را به یاد بیاوریم. او با لهجه ای عامیانه و عوام فریبانه  گفت: « …  دلخوش نباشید که مسکن فقط می سازیم. آب و برق را مجانی می کنیم برای طبقه ی مستمند، اتوبوس را مجانی می کنیم برای طبقه ی مستمند. دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می دیم. شما را به مقام انسانیت می رسانیم …»
 [ورشکستگی است، فقر مطلق است، دلاری که در آن روز ۷۰ ریال بود امروز ۹۲۵۳۰۰ ریال یعنی بیشتر از سیزده هزار برابر شده است! و هر روز گرانتر می شود یعنی کشو ما از هر کشور دیگری خرید انجام دهد بیشتر و بیشتر مغبون می شود.]
تارنمای فرا رو درباره ی نوید های دروغین خمینی که گفته بود آخوندها در کارهای اجرایی و دولتی دخالت نخواهند کرد، می نویسد: « … نه‌ تنها گسترش دخالت حوزه‌ های علمیه در امور اجرائی کشور اقدامی نادرست است، بلکه باید از دخالت‌ های فعلی روحانیت در امور اجرائی نیز کاسته شود. روحانیون می‌توانند در امور قضائی و فرهنگی که با رشته تحصیلی آن‌ها سازگاری دارند حضور داشته باشند و در مجلس قانونگذاری نیز در صورتی که مردم به آن‌ها رأی بدهند فعالیت کنند. اکنون متأسفانه چنین نیست و روحانیت در بسیاری از ارگان ‌ها و نهاد‌ ها حضور دارد که کاملاً روشن است ضرورتی برای چنین حضوری وجود ندارد.».
هاشمی رفسنجانی که خود با نیرنگ خامنه ای خونخوار کشته شد، درباره ی این خدعه ی خمینی می‌گوید: «اوایل اسفند ۵۷، مقارن است با تصمیم امام برای رفتن به قم. ما می دانستیم که نظر ایشان این بود که به قم بروند [ البته رفسنجانی هم از دروغ بودن این نوید باخبر بود!] و حکومت را به صالحان واگذار کنند و از آنجا حکومت را هدایت نمایند. به همین خاطر خیلی سریع اقدام کردند که نهادهای اصلی نظام شکل قانونی بگیرد. اعضای دولت موقت، خیلی خوششان نمی¬آمد که ایشان در تهران باشند و از تصمیم ایشان خوشحال شدند. ما هم قبول داشتیم که ایشان به قم بروند، چون در قم هم به ایشان دسترسی داشتیم و جای نگرانی نبود… »
مرتضی مطهری که با دسیسه های خمینی خائن کشته شد نیز در این زمینه می گوید: «با اینکه حکومت، اسلامی است، ایشان (امام خمینی) … با اینکه روحانیون بیایند جزء دولت شوند و پست¬های دولتی را رسماً اشغال کنند مخالف بودند… به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانیت، نباید وابسته به دولت بشود و نه افرادی از روحانیت بیایند پست های دولتی را بجای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت¬ها و دولت¬ ها است حفظ کند. ».
هزاران برگ از روزنامه ها و نوشته های گوناگون و سخنرانی های خمینی شیاد هست که خدعه های او را آشکار می سازد. حکومت فردی همیشه به هر کس سپرده شود خودکامگی و بیداد به دنبال خواهد داشت. برابر بند بیست و یکم اعلامیه حقوق بشر؛ فرمانروایی و حاکمیت از آن مردم است و باید به دست نمایندگان برگزیده ی مردم در یک انتخابات آزاد سپرده شود. باید همه ی ایرانیان تلاش کنند تا جبهه ی ملی، سراسری و پیروز شود. تا آن هنگام که ایران به آزادی و استقلال دست نیافته است همه ی ایرانیان باید جبهه گونه و همه سویه در راه استقلال و آزادی ایران بکوشند. برابر با بند نخست اعلامیه حقوق بشر: « تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند…». بنابراین  همه ی ایرانیان ارزش انسانی و حقوقی برابر دارند؛ هیچ کسی، چه شاه باشد چه شیخ، برتر از  دیگران نیست و حق ویژه ندارد. جبهه ملی خانه و آوردگاه همه ی ایرانیان، از چپ تا راست، است. آن کس که مانند دکتر مصدق جبهه ملی را به پیروزی برساند، رهبر جبهه ملی و خدمتگزار و نوکر ملت ایران خواهد بود. اگر کسی مانند نویسنده ی این نوشته سد سال هم خود را ملی بداند و نتواند جبهه ای پیروزمند برای ملت ایران فراهم کند، هیچ امتیازی بر دیگران ندارد. همه ی ایرانیان میهن دوست باید کمک کنند و بکوشند تا کنگره ملی ایرانیان که جبهه ملی پیشنهاد کرده است برپا شود و آرمان والای دکتر مصدق و همه ی ایرانیان راستین، به پیروزی نهایی برسد. روزگار ما درباره ی حق حاکمیت ملی و اداره ی کشور هنوز مانند اسفند ماه ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و فروردین ۱۳۵۸ همان دیکتاتوری مطلق است؛ ” نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کم!”، دیکتاتوری ضد مردمی همان است که بود.
آن هنگام که در سایه ی آزادی و استقلال همه ی حزب ها، سازمان ها و گروه ها بتوانند آزادانه و بدون ترس از زندان و شکنجه و مرگ، در تلویزیون ها، رادیوها، روزنامه ها و نسک ها، سخن های خود را بگویند و بنویسند، آن روز است که آزادی و استقلال فرا رسیده است. آزادی و استقلال؛ یعنی حقوق بشر، یعنی حق حاکمیت ملی، یعنی مشروطیت، یعنی قانون اساسی ملت ایران، یعنی کنستیتوسیون؛ (constitution).
در روزهای پایانی بهمن ماه در سال ۱۳۵۷ کلانتری ها و پادگان ها همه تهی و رها شده بودند، ساواکی ها هم یا فرار کرده بودند و یا هر یک در گوشه ای پنهان شده  بودند. در آن روزها همه ی مردمان ایران آزاد شده بودند و آزاد زندگی می کردند اما شوربختانه خوابی خوش و کوتاه بود. در آن روز ها بر خلاف حق آزادی و استقلال ملی و قوانین حقوق بشر، تنها سازمان های جاسوسی کشورهای بیگانه در تکاپو بودند و پول ها و نوکران خود را با خودروهای سیاسی، جا به جا کرده و در کار انقلاب، هرج و مرج می کردند.

منوچهر تقوی بیات
بیست و پنجم اسفند ماه ۱۴۰۳ خورشیدی برابر با ۱۵ ماه مارس ۲۰۲۵ ترسایی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.