چرا پوتین برای بقای امپراتوری و دیکتاتوری خود به جنگ روآورد؟

جمعه, 17ام شهریور, 1402
اندازه قلم متن

میخائیل شیشکین (لوموند)، برگردان: علی شبان

یادداشت مترجم:

«آیا دیکتاتورها و دیکتاتوری ها هستند که جمعیتی از بردگان را پرورش می‌دهند یا این بردگانند که دیکتاتوری ها را بوجود می آورند؟ اوکراین موفق شده است خود را از این دایره جهنمی، از گذشته ی مشترک هولناک و خونین ما جدا کند. و براین اساس رهبری روسیه از آن متنفر است. زیرا اوکراین ِ آزاد و دموکراتیک می‌تواند اُلگویی برای جمعیت خفه شده ی روسیه باشد. و بهمین دلیل است که او مشتاق نا بودی شماست. در کشور ما – روسیه – استالین زدایی و دادگاه نورنبرگ برای رهبران حزب کمونیست، بر پا نشد و ما اکنون نتیجه ی آن را می‌بینیم: یک دیکتاتور جدید. و طبیعتاً یک دیکتاتور نمیتواند بدون خلق یک دشمن به حیاتش ادامه دهد، و جنگ بهترین آفریننده ی دشمن است. » نامه به دوست نادیده اوکراینی، میخائیل شیشکین.

میخائیل پاولوویچ شیشکین، Mikhail Chichkine نویسنده ۶۲ ساله روسی است که به سوئیس پناه آورده و زندگی می‌کند و تنها نویسنده‌ای که توانسته سه جایزه مهم «بوکر روسی»، «کتاب پر فروش ملی روسیه» و «جایزه کتاب بزرگ» را از آن خود کند. آثارش به بیش از۳۰ زبان گوناگون ترجمه شده است. آخرین کتابش «صلح یا جنگ. تاملی در دنیای روسیه» از متن آلمانی آن بتازگی به فرانسه برگردانده شده است. میخائیل شیشکین در لوموند ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳ می‌نویسد:

« بهترین عبارت ها و زیباترین آنها، در برابر یک چشم انداز روسی، معنای خود را از دست می دهند. » باید این فضا بکلی تغییر کند و ویران شود. روسیه باید بسوزد تا با آن، قرن‌ها دروغ وُ پذیرش دروغ و تحقیر، که حاصل همه ی آنهاست، از میان برداشته شود. تا شاید بر ویرانه هایی که از آن باقی خواهد ماند، روسیه ی دیگری که اثری از امپراطوری کمونیسم و وارث دوگانه شان پوتین در آن نباشد، سر از خاک در آورد. و به گفته ی فلوران ژورژسکو، روزنامه‌ نگار لوموند، شیشکین همه ی توان و خشم ِ حود را در کتاب ِ «صلح یا جنگ» نشان می دهد؛ به همراه بهترین آرزوهای یک نوزایی و تولدی دیگر که بتواند جایگزین همه ی این سال‌های ویرانگر باشد.

این زایش ِ روسیه ی دیگررا میخائیل شیشکین می شناسد. اوت ۱۹۹۱، در حالی که کودتاچیان تلاش میکردند تا نظم شوروی را که پایان یافته تلقی می‌شد دوباره بر قرار کنند و اتحاد جماهیر شوروی را باز گردانند – که در ماه دسامبر ناپدید شده بود – شیشکین در میان جمعیتی بود که در مسکو برای دفاع از پرسترویکاperestoroika [ به دورانی از رفرم گفته می‌شود که در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توسط گورباچف پیشنهاد شد. مترجم]جمع شده بودند. سه جوان زیر گلوله جان خود را از دست می دهند. اما کودتا با شکست مواجه شد و امید برای پایان یافتن ترور میرفت که برای همیشه قدرتمند شود. او نوشت: « ما متقاعد شده بودیم که این آخرین خونی است که در کشورمان جاری می شود. متأسفانه این اولین خون روسیه جدید بود. »

هر چند دموکراسی خیلی زود رس و با دوام بنظر میرسید، ولی دیری نپائید و به سرعت فروپاشید. و یا بهتر است بگوئیم در فساد فرو رفت. و آنهایی که از پیش آماده شده بودند، برای برقراری عصر طلایی فساد، به عنوان نجات دهنده، از هیچ کاری فروگذار نکردند. و میخائیل شیشکین به یاد می‌آورد که در شوروی، دادگاه ِ نورنبرگ وجود نداشت، هیچ پاکسازی در میان جلادان صورت نگرفت. پوتین و دارودسته اش، پس از یک دهه ی از دست رفته، دوباره قدرت را بدست می‌گیرند همان افراد که تنها کت هایشان را پُشت و رو کرده بودند.

پیش از خواندن ِ گفت و گوی میخائیل شیشکین با روزنامه لوموند، خالی از لطف نیست به گزیده ای از نامه او به دوست نادیده اوکراینی که به مناسبت نخستین سالروز تجاوز روسیه نوشت، نگاهی بیندازیم. این گفتگو ۲۰ فوریه ۲۰۲۳ در روزنامه لیبراسیون (چاپ پاریس) منتشر شده است. او در این نامه می‌نویسد:

ولی آیا دیکتاتورها و دیکتاتوری ها هستند که جمعیتی از بردگان را پرورش می‌دهند یا این بردگانند که دیکتاتوری ها را بوجود می آورند؟ اوکراین موفق شده است خود را از این دایره جهنمی، از گذشته ی مشترک هولناک و خونین ما جدا کند. و براین اساس رهبری روسیه از اومتنفر است. زیرا اوکراین ِ آزاد و دموکراتیک می‌تواند به عنوان نمونه‌ای برای جمعیت خفه شده ی روسیه باشد. و بهمین دلیل است که او مشتاق نابودی شماست. در کشور ما – روسیه – استالین زدایی و دادگاه نورنبرگ برای رهبران حزب کمونیست، بر پا نشد و ما اکنون نتیجه ی آن را می‌بینیم: یک دیکتاتور جدید. و طبیعتاً یک دیکتاتور نمیتواند بدون خلق یک دشمن باشد، و جنگ بهترین آفریننده ی دشمن است.

در برنامه‌های ستاد کل نیروهای مسلح ناتو پیش‌بینی شده بود که دفاع از اوکراین و مردم آن را با استفاده ی توان نیروهای مسلح خود به عهده نگیرد. و با این حال، شما اوکراینی ها برنامه‌های پوتین را نپذیرفتید. تسلیم نشدید، تانک هاشان را با گُل استقبال نکردید. امروز شما نه تنها از آزادی و کرامت انسانی خود دفاع می کنید، بلکه از کرامت و آزادی همه ی بشریت در مقابل جنگنده های پوتین دفاع می کنید. شما را نمی‌توان شکست داد زیرا نتیجه جنگ، تنها با تانک ها و گلوله ها تعین نمی شود، بلکه با قدرت عشق شما به آزادی، سرنوشتش تعین خواهد شد. چرا که شما مردمان آزادی هستید و کسانی که دستورات جنایتکارانه ژنرال های روسی را اجرا میکنند، برده اند.

الکساندر پوشکین[ ۱۷۹۹-۱۸۳۷، نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس روس. مترجم] این شیوه از زندگی روس ها را در آخرین سطر از درام تاریخی خود – بوریس گودونوف – چنین فرموله کرده است: « مردم ساکت هستند». از آغاز تجاوز به اوکراین، مردم روسیه «سکوت» کرده اند. اما هنگامی که در پائیز، بسیج گسترده برای مقابله با اوکراین آغاز شد، صد ها هزار نفر روس بدون ترس از آنچه را که در جبهه پیش خواهد آمد، رفتند تا اوکراینی ها را بکشند و یا کشته شوند. در اینجا چیز دیگری عمل می‌کند که با واقعیت ِ ترس، فهم آن آسان نیست. چیز دیگری است عمیق‌تر و ترسناک تر.

من در اینجا فقط یک توضیح می‌بینم: کشور من اکنون خارج از زمان خود زندگی می کند. در قرن بیست و یکم، هر فردی میتواند تصمیم بگیرد چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. و اگر ببیند که کشور و مردمش درگیر جنگی شرم‌آور هستند، بر ضد مردم و کشورش قیام می کند. اما بیشتر روس ها هنوز از نظر ذهنی در گذشته زندگی می کنند. روشن‌تر بگویم: چون زندگی قبیله‌ای که ارتباط با جهان خارج از آن را مشکل می بیند، ترجیح میدهد در دایره قبیله خود زیست کند. قبایل دیگر دشمن ما هستند و می‌خواهند ما را نابود کنند. قبیله ما همیشه حق با اوست . ما هیچ مسئولیت شخصی نداریم، ما تصمیم نمی گیریم، این رئیس ِ بزرگ، خان، تزار و یا رهبر است که برای ما تصمیم می گیرد.

اگر دشمنان ما – فاشیست های اوکراینی و ناتو- به میهن ما حمله کنند، ما از آن دفاع خواهیم کرد، همانطور که پدر بزرگ‌های ما از آن در برابر فاشیست های آلمانی دفاع کردند. همه دیکتاتورها برای اهداف خود از احساس با شکوه میهن پرستی استفاده کرده اند. پدرم فکر می‌کرد که از میهن خود در برابر رژیم هیتلری دفاع می کند، اما خود را در حال دفاع از رژیم ِ به همان اندازه فاشیست ِ استالینی دید. و اکنون روس ها به جنگ می‌روند تا همانطور که تبلیغات پوتین به آن‌ها توضیح می‌دهد: از کشورشان در برابر «نازیسم اروپائی و آمریکایی: دفاع کنند. و بدون اینکه بفهمند از قدرت یک باند سازمان یافته دفاع میکنند، که کل کرملین و کشورشان را به گروگان گرفته است.

تنها یک راه حل وجود دارد: تحمیل شکست نظامی به رژیم پوتین و در وهله نخست کمک نظامی به اوکراین. و پس از جنگ، تمام جهان به کمک شما خواهند آمد تا کشورتان آباد شود، کشوری که دوباره متولد خواهد شد و روسیه در ویرانی اقتصادی و پریشانی وجدان خود از آنچه بر سر اوکراین آورده، دست و پا خواهد زد. تولد تازه ی کشور من تنها از طریق نابودی کامل رژیم پوتین میسر است. ما باید دست این امپراطوری را از تسلط بر سرنوشت مردم روس، قطع کنیم همانگونه که یک غده ی سرطانی را قطع می کنیم. این «ساعت صفر» برای روسیه ضروری و حیاتی است. کشور من فقط در صورتی آینده ای خواهد داشت که مانند آلمان پس از نازی ها، شکست کامل را پشت سر بگذارد. « با آرزوی سرافرازی برای اوکراین !» ع. ش

***

و اینک گفت و گوی میخائیل شیشکین با فلوران ژِورژسکو که در لوموند ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، منتشر شده است، می خوانیم*:

لوموند: در مارس ۲۰۱۳، امتناع شما از شرکت در نمایشگاه کتاب نیویورک به عنوان عضوی از هیئت روسی، سر و صدای زیادی به پا کرد. چه چیزی شما را به این جدائی سوق داد؟

در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰، این احساس وجود داشت که روسیه در حال نزدیک شدن به اروپا است. در واقع، رژیم در حال قوی‌تر شدن بود و تنها تظاهر به حمایت از «ارزش های اروپایی» می کرد. در این شرایط است که دولت شروع به حمایت از ادبیات روسی کرد، همانطور که در دموکراسی های توسعه یافته انجام می شود. بنابراین از من دعوت شد تا در نمایشگاه ها شرکت کنم. اما به سرعت متوجه شدم که نام من ابزاری در دست رژیم، برای سوء‌استفاده است. یادم هست به ما می‌گفتند هر چه می‌خواهید روسیه را نقد کنید. این عمل شما ثابت می‌کند که ما در یک دموکراسی هستیم. من نمی خواستم به عنوان «چهره انسانی »به رژیمی جنایتکار خدمت کنم. از این رو، امتناع من برای «وطن پرستان روسی»، بلافاصله به مثابه عمل یک عامل خارجی و یک خائن قلمداد شد.

لوموند: در نامه سرگشاده ای که به همین مناسبت منتشر کردید، نوشتید: « از آنچه در کشورم می‌گذرد شرمنده ام. امروز با این شرم، در کجای جهان ایستاده اید؟

در تمام عمرم زمین محکمی را زیر پایم احساس کرده‌ام: فرهنگ روسی، از زمان حمله به اوکراین، از زبان من رخت بربسته است. کشور روسیه و زبان من، به زبان قاتلان تبدیل شده است. بنابراین دیگر زمین محکمی زیر پایم احساس نمی کنم. آیا روسیه ای که این جنگ را به راه انداخته، می‌تواند کشور من باشد؟ من می‌خواهم به زبان و فرهنگ خود، عزت و منزلت را برگردانم. و این تنها زمانی می‌تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد که از شکست کامل پوتین و پیروزی کامل اوکراین عبور کند. ما باید تمام تلاش خود را برای آن انجام دهیم.

لوموند: در کتابتان «صلح یا جنگ» به «انقلاب سفید»- تظاهرات گسترده ای که پس از انتخابات پارلمانی روسیه در ۲۰۱۱ رخ داد – و سرکوب خشونت آمیز آن بر می گردید و آنرا لحظه کلیدی در ارزیابی رژیم بررسی می کنید. . .

آن سال مدتی را در مسکو گذراندم. با این امیدواری که سرانجام می‌رویم تا به یک کشور دموکراتیک تبدیل شویم. برای ایجاد یک دموکراسی، به توده‌ای مهم از شهروندان نیاز دارید که درک کنند چرا حاکمیت ِ قانون ضروری است. در طول «انقلاب سفید» در یک مقطع به نظر می‌رسید که آن صدها هزار جوان که با روبان های سفید برای تظاهرات مسالمت آمیز در مسکو از خانه هاشان بیرون آمده بودند، شهروندان ِ این روسیه دموکراتیک جدید بودند. اما این بار نیز با شکست ما به پایان رسید. اعتراض بدون خشونت، هیچ شانسی در برابر یک رژیم دیکتاتوری ندارد.

لوموند: این شکست های دائمی برای آندسته که شما «روس های اروپائی» می نامید و تمایل آن‌ها به دموکراسی را چگونه توجیه می کنید؟

مشکل این است که بیشتر روس ها از نظر ذهنی در گذشته زندگی می کنند. روسیه هرگز نتوانسته است از گذشته به زمان حال گام بردارد. البته هر ملتی دارای ته نشین های ذهنی از گذشته خود است، برای مثال میتوان از یهودی ستیزی نام برد. زمانی بود که یهودی ستیزی یک هنجار اجتماعی در آلمان بود که به آشویتس منتهی شد. پس از جنگ، این هنجاربه طور چشمگیری تغییر کرد: یهودی ستیزی در آلمان تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. و این گواه ِ نقش آموزشی دولت آلمان است. آلمان با این کار به ما نشان می‌دهد که چگونه یک ملت میتواند بر گذشته خود غلبه کند، خود را از دیکتاتوری برهاند و جامعه‌ای دموکراتیک بسازد. چرا روس ها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ نتوانستند از گذشته خود جدا شوند؟ تصور کنید نازی زدائی ی آلمان را نه متفقین، بلکه خود نازی های سابق در آلمان انجام دادند ! این دقیقاً همان چیزی است که در روسیه اتفاق افتاد: ساخت روسیه دموکراتیک جدید توسط کارمندان سابق حزب کمونیست و افسران KGB رهبری شده که آشکارا فقط آنچه را که می‌دانستند ساختند.

همچنین باید دید که در آن زمان دموکراسی های غربی نقش مهمی در استقرار دیکتاتوری جنایتکار جدید در روسیه ایفاء کردند. آن‌ها میتوانستند با نشان دادن نحوه عمل‌کرد حاکمیت قانون به دموکراسی نوپای روسیه کمک کنند: قوانینی وجود دارند و هر کسی که آن‌ها را زیر پا بگذارد باید پاسخگو باشد. مردم روسیه نمی‌دانستند حاکمیت قانون چیست در حالیکه راه برای آشنائی با افکار دموکراتیک غربی برای روس ها باز بود و می توانستند از آن بهره گیرد ولی اینطور نشد. من در آن سالها به عنوان مترجم در سوئیس کار می‌کردم و وکلا و بانکداران را می‌دیدم که از پول های کثیف هنگفتی که از روسیه سرازیر می شد، خوشحال بودند. غرب نشان داده است که وقتی صحبت از پول کلان می شود، حاکمیت قانون از بین می رود. استقرار یک رژیم جنایتکار در روسیه تنها به لطف حمایت دموکراسی های غربی که به قوانین خود احترام نمی گذاشتند و آن را رعایت نمی کردند، امکان‌پذیر شد.

لوموند: چگونه تهاجم به اوکراین را میتوان در این تحول رژیم قرار داد ؟

جنگ اجتناب‌ناپذیر بود، زیرا جوهره ی قدرت روسیه است و مشروعیت قدرت در روسیه با آن پیوند خورده است. پوتین مشروعیت خود را با شکست چچن بین سال‌های ۱۹۹۹-۲۰۰۹ و الحاق کریمه در ۲۰۱۴ به دست آورد. او به بردهای بیشتری نیاز داشت. اما او در جنگ با اوکراین شکست می‌خورد و « اپوزیسیون میهنی» که توسط افرادی چون یوگنی پریگوژین و یا سربازی سخت و سفت ناسیونالیست چون ایگور استرا کوف نمایندگی می‌شود همواره فریاد خیانت از سوی دست اندرکاران روسی را سر می دهد. آشفتگی جدیدی در روسیه در حال شکل‌گیری است. جنگ با پیروزی اوکراینی ها به پایان می‌رسد و پوتین دیر یا زود می رود. تمام جهان به اوکراین کمک خواهد کرد تا آنچه را که سربازان روسی ویران کردند بازسازی کند. دیوار بزرگی در مرز روسیه ساخته خواهد شد.

اتفاقی که پشت این دیوار رخ خواهد داد، من را خوشبین نمی کند. زیرا در اینصورت جنگ قدرت در روسیه رخ خواهد داد و هرج و مرج موج جدیدی از خشونت را ایجاد خواهد کرد و فروپاشی امپراتوری ادامه خواهد داشت. فدراسیون روسیه در حال حاضر «باردار» کشورهای مستقل جدید است، همانطور که در مورد اتحاد جماهیر شوروی بود. چچن و سایر جمهوری ها از آن جدا خواهند شد. آیا این کشورها و خود روسیه شانسی برای دموکراسی دارند؟ آری، فقط یک شرط وجود دارد و آن این است، مجرمیت جمعی این تجاوز باید شناخته شود. ما به توبه ملی نیاز داریم. جنایتکاران جنگی باید مجازات شوند.

اما چه کسی این روند را رهبری خواهد کرد، چه کس و کسانی که اوکراینی ها را کشتند و از این جنگ نفرت انگیز حمایت کردند، زندانی خواهند شد؟ آیا اداره کردن همه اینهایی که گفتیم در دستِ خود ِ جنایتکاران جنگی خواهد افتاد؟چه کسی انتخابات آزاد را سازماندهی خواهد کرد؟همان صد ها هزار شهروند قلدری که به تقلب در انتخابات پوتین کمک کردند؟ چگونه می‌توان صدها هزار افسر پلیس، قاضی و کارمند دولت را جایگزین کرد؟به احتمال زیاد پوتین جدیدی به قدرت می‌رسد و غرب به او دست یاری می دهد؛زیرا او قول خواهد داد که سلاح هسته ای را کنترل کند. و این دوباره درس عبرتی برای تاریخ روسیه خواهد شد که به مصداق یک ضرب المثل اسپانیایی، روسیه بار دیگر دمش را گاز خواهد گرفت.

*https://www. lemonde. fr/livres/article/2023/06/14/mikhail-chichkine-ecrivain-russe-ma-langue-est-devenue-la-langue-des-assassins_6177658_3260. html

از: گویا

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.