احمد پورمندی
۱- انتخابات تیر ماه ۱۴۰۳ به شدت و دقت مهندسی شده بود تا به ریاست جمهوری پزشکیان منجر شود.(آقای تاجزاده در آخرین مطلبی که با عنوان عصر جدید یا سراب؟ منتشر کرده به خوبی این مهندسی را تحلیل کرده است)
۲- تغییر سیاست از سوی خامنهای، بلافاصله پس از حذف شدن رئیسی، این نکته را ثابت میکند که مستقل از علل و دلایل مرگ نابههنگام رئیسی، خامنهای و همراهان او متوجه بنبست سیاست یکدستسازی و خطراتی که موجودیت نظام را تهدید میکرد، شده بودند و مرگ رئیسی فقط تغییر سیاست را جلو انداخت.
۳- خامنهای نه میخواهد و نه -در چنبره هزار تو و مافیایی قدرت، میتواند در راهبردهای اساسی خود که تقابل با اسرائیل و غرب و تداوم حکومت انحصاری و ولایی از ارکان آن است، تجدید نظر اساسی کند. هدف خامنهای از بالا کشیدن پزشکیان، این است که بدون هر گونه تغییر راهبردی، اقدامات خطرناک و پر ریسکی نظیر افزایش بهای انرژی را بدست پزشکیان و به خرج اصلاحطلبان به انجام برساند.
۴- بحران اقتصادی و زیست محیطی به جا مانده از چهار ونیم دهه حکمرانی خامنهای و سلفش، آن چنان عمیق، گسترده و ویرانگر است که همه اقتصاددانان داخل و خارج ، مستقل از تعلقات سیاسی و فکری خود، همه چراغهای قرمز را روشن کردهاند. به روایت آقای دکتر نیلی، کل آنچه به عنوان سهم نفت در بودجه دولت لحاظ میشود و رقمی بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیارد تومان است، تماما صرف تامین کسری صندوق بازنشستگی میشود و دولت برای ادامه حیات، روزانه با تولید پول، مبلغ ۸ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید را روانه بازار میکند!
۵- کشور نیازمند اصلاحات جامع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. بدون پایان دادن به غرب ستیزی و تلاشهای جدی و باور پذیر برای ترمیم شکافهای عمیق بین نسلی و درون نسلی، هیچ اعتمادی نسبت به حکومت شکل نمیگیرد و بدون این دو، انجام اصلاحات جامع اقتصادی غیر قابل تصور است.
۶- دولت پزشکیان هیچ یک از ابزارهای لازم برای انجام اصلاحات جامع اقتصادی را در اختیار ندارد و در تبعیت از احکام و منویات خامنهای، تنها میتواند جراحی با کارد آشپزخانه را جایگزین اصلاحات جامع کند. در ناصیه این دولت هیچ نور امیدی دیده نمیشود . اینگونه جراحیها که میتواند در شکل افزایش شدید قیمت انرژی و بویژه بنزین تجلی یابد، به بهبودی منجر نمیشود، اما مرگ مریض را تسریع خواهد کرد.
۷- به رغم آینده تیره و تار دولت پزشکیان، این دولت خواسته یا ناخواسته، ناگزیر است که مجوز برخی گشایشهای حداقلی، در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را از خامنهای اخذ کند. این امر سبب میشود که فشار بر تشکلها و فعالین مدنی، کاهش یابد و اندکی هوای تازه وارد فضای جامعه شود.
۸- گرچه عمر این بهار تهران هم کوتاه خواهد بود، اما تا وقتی این دریچه باز است باید پا لای در گذاشت و رسیدن خزان را به عقب انداخت. جامعه مدنی برای تمدید قوا، به این زنگ تفریح نیازمند بوده است و قطعا از آن به خوبی استفاده خواهد کرد.
۹- اکنون ، نیروی سوم که مستقل از حاکمیت و جریانات درون آن قد کشیده، برای جمهوریت و جدایی دین از دولت پیکار میکند، به یک واقعیت وزین و غیر قابل انکار بدل شده است. جنبش درخشان زن-زندگی- آزادی بانگ بلند نیروی سوم بود و البته نه بلندترین بانگ آن!
این جنبش که از متن چند دهه تحول فرهنگی و اجتماعی سر بر آورده، گرچه با افت و خیز، اما به سمت اهداف متعالی خویش روان است و قطعا شاهد بانگهای بلندتر آن خواهیم بود.
۱۰- بنا بر نتایج پیماشهای دولتی، بیش از ۷۳٪ مردم مخالف در هم آمیزی دین و دولت هستند، بالای ۸۵٪ با شیوههای موجود تحمیل حجاب مخالفند، ۶۲٪ مردم خواستار اصلاحات اساسی در همه شئونات زندگی هستند و ۳۰٪ هم نظام را اصلاح ناپذیر و شایسته براندازی میدانند. اگر این ارقام و آمار تن کرخت خامنهای را نلرزانند، اما اندام تنومند نیروی سوم را به زیبایی و صلابت ترسیم میکنند.
۱۱- نیروی سوم برای دستیابی به پیروزی ناگزیر از اتخاذ راهبردی مبتنی بر اصل شناخته شده «شلاق و شیرینی» است. جنبش امتناع ، جوامع مدنی مطالبه محور و جنبشهای اجتماعی سه جز شلاق نیروی سوم هستند.
۱۲- در انتخابات تیرماه، اگر توجه داشته باشیم که اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان به پزشکیان، دماغ خود را گرفتند و پشت به صندوق رای دادند، آنگاه به این عدد میرسیم که حدود ۸۴٪ دارندگان حق رای، در موضع مخالفت با مرکز اصلی قدرت و در جبهه امتناع قرار دارند. این در صد البته بدون پالایش آرای جلیلی بدست میآید. اگر آرای جلیلی را از منظر رای خریدنها، سو استفاده وسیع از امکانات عمومی، در اختیار داشتن شبکه نانخورها و وابستگان به ساختار قدرت، پالایش کنیم، در صد مخالفان شاید از ۹۲٪ مورد تائید آخرین پیمایش دولتی هم فراتر برود.
۱۳- «انتخابات آزاد» جعبه شیرینی نیروی سوم است که پیشنهاد سازش و کوتاه آمدن را در مقابل حکومت قرار میدهد. اینکه این امر از طریق رفراندم قانون اساسی مور نظر مهندس موسوی یا تشکیل مجمع نمایندگان نهادهای مدنی، مورد نظر جبهه ملی ایران یا از راههای دیگری متحقق شود، در این مهم خدشهای وارد نمیکند که هدف، عقب راندن اقتدارگرایان، پایان دادن به بازی حذفی و ریل گذاری سیاست بر سکولاریسم، همبستگی ملی و دموکراسی است.
۱۴- نیروی سوم هم اکنون بوسیله شخصیتها و نهادهای آبرومندی در داخل و خارج، کم و بیش نمایندگی میشود، اما هنوز عدم وجود یک نهاد نمایندگی و رهبری صاحب صلاحیت و اقتدار، مهم ترین نقطه ضعف و کمبود آن است.
۱۵- نقش برجسته انبوه زنان جوان و فرهیخته در جنبش زن-زندگی- آزادی و تضمین تداوم این جنبش، آنها را به ستون اصلی نیروی سوم بدل کرده است. شاید خلا فقدان نهاد رهبری و نمایندگی هم در مسیر پیکار برای رهایی زنان، به این یا آن شکل برطرف شود.
از: ایران امروز